ريوايس ريوايس .

ريوايس

لطفا آب نخوريد

وقتايي ك خونه تنهايين آب نخورين يا اگ ميخورين با عجله نباشه

الان داشتم اب ميخوردم ك پريد تو گلوم 

حس كردم تا دم مرگ رفتم برگشتم 

خونه ام تنهام و كسي نيس 

خيلي حس بدي بود:| 

داشتم ميمردم جدي

اون طوري ك محكم ميزدم ب قفسه سينم و بلند بلند سرفه ميكردم 

هنوز صدام گرفته و هرازچن گاهي سرفم ميگيره 



برچسب: ،
ادامه مطلب
امتیاز دهید:
رتبه از پنج: 0
بازدید:

+ نوشته شده: ۱۵ مرداد ۱۴۰۰ساعت: ۰۹:۰۹:۰۶ توسط:حسن موضوع: نظرات (0)

-راست ميگفت سهراب! اينجا قحطيِ عاطفه‌ست...

از

-سلام‌خوبي؟- 

-سلام‌چ خبر؟-

-ديگه چ خبر؟-

-چه خبرا چ ميكني؟-

بدم مياد . لطفا نگيد😑

+كپشن بي ربطه ولي دوسش دارم :)



برچسب: ،
ادامه مطلب
امتیاز دهید:
رتبه از پنج: 0
بازدید:

+ نوشته شده: ۱۵ مرداد ۱۴۰۰ساعت: ۰۹:۰۹:۰۶ توسط:حسن موضوع: نظرات (0)

اصن نيسس ديگه

كسيو دارين ك اگه يه روز آنلاين نشين اين پيامو بهتون بده و زنگ بزنه؟😌

بسوزيد من دارممم 😂



برچسب: ،
ادامه مطلب
امتیاز دهید:
رتبه از پنج: 0
بازدید:

+ نوشته شده: ۱۵ مرداد ۱۴۰۰ساعت: ۰۹:۰۹:۰۶ توسط:حسن موضوع: نظرات (0)

....

گندتر از امروز نيس خب؟ 

باي



برچسب: ،
ادامه مطلب
امتیاز دهید:
رتبه از پنج: 0
بازدید:

+ نوشته شده: ۱۵ مرداد ۱۴۰۰ساعت: ۰۹:۰۹:۰۵ توسط:حسن موضوع: نظرات (0)

-زندگي خنده كنان شاهد جان دادن ماست :)

دست و دلم ب نوشتن نميره  ولي نميتونم ننويسم

بياين يكم حرف بزنيم 

خوبين؟ 

هه چ سئوال چرتي😐😂 

عا خب نميدونم چي بگم .

بياين حاضري بزنين ببينم چن نفر ازاونايي ك ادعاشون ميشد موندن:) 

 

 

_كاش بودي_

لنتي حداقل ديدنت يا اميد واسه رفتن ب سفر باهمديگه باعث ميشد ذوق كنم و دلم خوش باشه ك بازم همو ميبينيم هرچند بدون هيچ صحبتي 

حتي عينكم ك شبيه عينكت بود شكست و نابود شد 

ديگه عينك با فرم مشكي نميگيرم ك شبيه يكي تو باشه

باي

 

+ولي واقا ب قول مطي شبا بغض داره. منم ميرم تو فاز اصن ي وضيي😂



برچسب: ،
ادامه مطلب
امتیاز دهید:
رتبه از پنج: 0
بازدید:

+ نوشته شده: ۱۵ مرداد ۱۴۰۰ساعت: ۰۹:۰۹:۰۵ توسط:حسن موضوع: نظرات (0)

تپش قلب بعد ديدن خواب بد<<<<<

دوباره كابوس ديدم

همشون داستان يكساني داره و تو هركدومش يه اتفاق مي افته و سر يكي ا اعضاي خانوادم يه بلايي مياد

خيلي ميترسم خيلي

همسايه خونه قبليمون ك مال ۳ سال پيشه رو تو خواب ديدم

لوكيشن خواب متفاوته ولي داستانش تقريبا مشتركه 💔

ولي اين رسمش نبود 

با كلي قرص و مسكن بخوابيم ك حداقل تو خواب آروم بشيم 

با گريه و وحشت از خواب بپريم  

وات د فاز 

پ كجا دقيقا قراره آرامش داشته باشيم ..!



برچسب: ،
ادامه مطلب
امتیاز دهید:
رتبه از پنج: 0
بازدید:

+ نوشته شده: ۱۵ مرداد ۱۴۰۰ساعت: ۰۹:۰۹:۰۴ توسط:حسن موضوع: نظرات (0)

سجاد

بنا ب دلايلي عاشق اسم سجاد شدم😂 

با كيميا داشتيم اسم انتخاب ميكرديم برا ي داستاني

هي اسم پسر ميگف من ميگفتم نع سجاد قشنگه😂

هرچي ميگف 

من: نهههه سجاد 😂

اونشب خونه عمو ا دهنم در رفت يه چيزيو گفتم

يهو گف عه پس دليل علاقه يهوييت ب اسم سجاد اينه؟😂😂

و واقا ب اين نتيجه رسيدم ك اين ويژگياي آدماست ك 

قشنگ بودن يا نبودن اسم رو تعيين ميكنه

مثلا من ا اسم سجاد خوشم نمي اومد تا اينكه با يكي آشنا شدم😂

 اسم الياسم دوست دارم 

اونم چون اسم يكيه D;

ي روز بشينم كراشامو بشمارم🤦‍♀️😂



برچسب: ،
ادامه مطلب
امتیاز دهید:
رتبه از پنج: 0
بازدید:

+ نوشته شده: ۱۵ مرداد ۱۴۰۰ساعت: ۰۹:۰۹:۰۴ توسط:حسن موضوع: نظرات (0)

ب قول نجلا هورمون عشق فاعال شد

من آهنگ عاشقانه گوش ميدم دلم ميخواد عشق داشته باشم😂

كي مسئوليت منو قبول ميكنه بيام بهش ابراز علاقه كنم؟🤣🤣

چقد امشب شيرين ميزنم خدااا 😂



برچسب: ،
ادامه مطلب
امتیاز دهید:
رتبه از پنج: 0
بازدید:

+ نوشته شده: ۱۵ مرداد ۱۴۰۰ساعت: ۰۹:۰۹:۰۳ توسط:حسن موضوع: نظرات (0)

حقيقت

امروز ديدم يه پسربچه از در بهداشت بدو بدو اومد بيرون 

مامانش ميگه اين از واكسن داره فرار ميكنه 

نازي گف عه برو بزن درد نداره كه 

پسره تخص سرشو بالا مينداخت ميگف نه 

من حقيقتو بهش گفتم:) 

گفتم اين دروغ ميگه درد نداره كلي درد ميگيره جاش دستتم نميتوني تكون بدي تا چن روز

نازي يه چشم غره اي بهم رف بعد اينكه اين حرفو زدم 

ميگم ها؟ چرا ب چرا بايد ب بچه دروغ بگم ؟😂

خيلي كيوت فرار ميكرد🤣 

هي ميرف برميگشت ببينه كسي نيومده دنبالش

رف پشت ساختمون بهداشت قايم شد 

خواهرش دنبالش مي اومد اين بدوبدو ميكرد 

رفتم اشغالمو بندازم تو سطل ك همونجايي بود اين پسره قايم شده بود 

اين ا دست منم فرار ميكرد ك نگيرمش

ميگفتم فرار نكن من خوديم😂



برچسب: ،
ادامه مطلب
امتیاز دهید:
رتبه از پنج: 0
بازدید:

+ نوشته شده: ۱۵ مرداد ۱۴۰۰ساعت: ۰۹:۰۹:۰۳ توسط:حسن موضوع: نظرات (0)

دستم

عادت دارم وقتي ميخام چيزي بنويسم رو تختم رو شكمم ميخوابم و دفترمو جلوم باز ميكنم 

الان اينكارو ميكنم بازوم درد ميگيره🥺

آتوي يك ماهمو دادم دست نازي😂 

ا صبحه ميگه تو دشويي عين زناي حامله هي اوق ميزدي🤣بعدش اومد گرفت منو نشوندم رو صندلي ب پرستاره خبر داد حالم بده اومدن بردنم رو تخت 😂 آبرو ريزيعي شد اصصن😂

ولي خيلي حالم بد شد حس ميكردم دارم ميميرم 😐

دفعه اول ك رفتم دشويي برگشتم وسط راه خودمو پرت كردم رو نازي اون عنترم جا اينكه بغلم كنه جاخالي داد رو صندلي پخش شدم 

يهو دوباره حالم بهم خورد دويدم سمت دشويي 

نازي فك ميكرد دارم مسخره بازي درميارم😐

اومد تو دشويي گف زرا خوبي؟ چيشده؟

برگشتم سمتش گفتم نازي حالم بده 

چشام بسته شد نميتونستم هيچ كاري بكنم 

هي زر ميزنه صبح زود واكسن بزنيم ميچسبه 

بيا اينم از واكسن سر صبح😐ابروم جلو مامانِ نازي رف🤣

همه رو تخت بالاسرم جمع شده بودن از خجالت چشامو نميتونستم باز كنم 😂🤣

نازي هيچيش نشد و شاد و خرم هي ميپريد اينور ميپريد اونور

اومد نشست رو تختم پرستاره بلندش كرد گف اونجا مناسب نيس🤣

پرستاره گفت ك طبيعيه و بيشتر دخترايي ك اومدن واكسن بزنن اينطوري شدن و حالشون بد شد 

بعد يه نگاه ب نازي كرد و چيزي نگف

نازي درحال خنديدن ب من بود :| 

مامانم ب نازي ميگه تو مطمعني واكسن زدي😂

يا تو اتاق داش ا نازي سئوال ميپرسيد فرمو پر كنه 

گفت بيماري خاصي نداري؟

نازي گفت ن 

گفتم چرا يه زائده عقلي داره🤣

مامان نازي منو نازيو بيرون كرد ازاتاق گف شما بيرون باشين 

پرستاره گف براچي برن بيرون باشن همينجا فرمشونو پر كنم . 

مامانش: يكمي انرژيشون زياده بيرون باشن بهتره😂

بعدشم ك با نازي رفتيم جا سوپري كنار مدرسه 

ميگف عه ديگه باورم نميشه ديگه نميايم اينجا عه زرا

ديگه نميايم اين مدرسه 

دوتا راني و دوتا شكلات و دوتا يخمك خريديم 

يخمكارو تو راه خورديم رسيديم بهداشت هنوز دستم بود 

تا جاي خونمون نازي باهام اومد و تو راه ترشك گرفتيم مامانش گف فشارتون مي افته اينو ميخوريد الان بيحالم هستين

فك كنم اومقد ك ازامروز خاطره تعريف كردم اگه ميرفتم عمل جراحي ميكردم انقد خاطره نداشتم😂



برچسب: ،
ادامه مطلب
امتیاز دهید:
رتبه از پنج: 0
بازدید:

+ نوشته شده: ۱۵ مرداد ۱۴۰۰ساعت: ۰۹:۰۹:۰۰ توسط:حسن موضوع: نظرات (0)