به همان اندازه كه رهبران حكومت آمريكا سعي
ميكردند تا خشم و غضب مسلمانان را عليه فيلم درك كنند، به همان اندازه و شايد هم
بيشتر، از عكسالعمل دولت جديد مصر و بالاخص شخص محمد مرسي برآشفته شدند. اوباما
در مكالمه تلفني 20 دقيقهاياش پنجشنبه با محمد مرسي عصبانيت دولت آمريكا را با
همه وجود به وي ابلاغ كرد. قبل از آن مصاحبه بود كه اوباما اعلام كرده بود كه مصر
را ديگر در زمره دوستان آمريكا نميشناسد. او البته گفت كه مصر را جزو مخالفان
آمريكا هم محسوب نميكند اما رفتار رييسجمهور در بحراني كه به وجود آمده بود،
باعث دلخوري شديد آمريكاييها شده و آن دلخوري را در مكالمهاش با مرسي، كاملا به
وي انتقال داد. در واقع بعد از آن مكالمه بود كه رهبران دولت جديد مصر يك چرخش 180
درجهاي در واكنششان در خيل اعتراضات به وجود آمده به عمل آوردند. مرسي قبلا
خواهان مجمع بزرگ مسلمانان در مصر بعد از نمازجمعه شده بود. اما در تغيير لحني
آشكار، يا بهتر است بگوييم در يك عقبنشيني آشكار، مرسي از مردم مصر خواست كه به
هيچ روي به سفارت آمريكا حمله نكنند و در برابر آن اساسا تجمعي برپا نكنند. او
صرفا خواهان نشان دادن اعتراضات در مساجد و به صورت «موضعي» شد و نه تظاهرات
انبوه. چرا مصريها عقبنشيني كردند و تغيير لحن دادند؟ در پاسخ بايد چند نكته را
مورد تامل قرار داد. نخست آنكه رهبري اخوانالمسلمين به سرعت دريافت كه خيلي از
جريانات راديكال اسلامي اعم از اسلامگرا، سلفي يا حتي سكولارها كه از بسياري جهات
ناراضي هستند، از جريان فيلم براي حركت عليه دولت بهرهبرداري ميكنند. كم نيستند
مصريهايي كه معتقدند با به قدرت رسيدن محمد مرسي و اسلامگرايان، انقلاب مصر از
مسير اصلي و اوليهاش به انحراف كشانده شده و شماري از آنان حمايت آمريكا از اخوانالمسلمين
و اسلامگرايان ميانهرو را از جمله عوامل ناكامي انقلاب مصر ميدانند . مرسي
و رهبران اخوانالمسلمين به فراست دريافتند كه تظاهرات و تجمعات عليه فيلم به سرعت
ميتواند بدل به تظاهرات عليه دولت جديد مصر شود. اما اين همه دليل آن چرخش
180درجهاي نبود.در مكالمه 20 دقيقهايشان ظاهرا اوباما به مرسي ميگويد كه او ميتواند
خشم و غضب خيلي از مسلمانان معمولي را درك كند كه حكومت آمريكا را مقصر ساختن آن
فيلم بدانند. به هر حال سطح دانش عمومي آنان بهگونهاي است كه زياد نميتوان از
آنان انتظار داشت كه اشراف به وضعيت جامعه آمريكا داشته باشند. اما او (اوباما)
نميتواند از محمد مرسي كه سالها در آمريكا درس خوانده و در دانشگاه تدريس كرده
بپذيرد كه او هم مثل مردمان مصري نداند كه ساختن آن فيلم اساسا ربطي به دولت
آمريكا نداشته و روح مقامات كاخسفيد هم از اينكه چنين فيلمي ساخته شده خبر نداشته
است. اگر
رهبران آمريكا علم و اطلاعي از آن فيلم ميداشتند، لااقل مقامات و ديپلماتهايشان
را در كشورهاي عربي و اسلامي خبردار ميكردند كه مراقب باشند. اوباما ظاهرا به
مرسي ميگويد كه كمترين انتظار ما از شما اين بود كه اگر در برابر رهبران اسلامي
كه دولت آمريكا را براي ساختن آن فيلم مقصر ميدانند، نميايستاديد، دستكم ديگر
با آنان همراهي هم نميكرديد. آيا ما به شما هم بايد توضيح دهيم كه روح دولت
آمريكا هم از ساختن آن فيلم خبردار نبوده؟ ظاهرا بعد از آن مكالمه تلفني و ملاقات
مفصلي كه در پنجشنبه شب صورت ميگيرد، اخوانالمسلمين آن چرخش را انجام ميدهد و
از مردم ميخواهد كه اولا تظاهراتشان كاملا مسالمتآميز باشد، ثانيا در محل سفارت
آمريكا تجمع نكنند، ثالثا تظاهرات محدود شود به مساجد مختلف. ميماند اين سوال
فلسفي كه چرا «مرسي» با وجود آنكه دولت آمريكا به او اطمينان داده بود، نقشي در
ساخت فيلم ندارد، براي مقاصد سياسي ابتدا موضع تحريكآميزي اتخاذ كرد و سپس تغيير
موضع داد؟ آيا با استناد و استفاده از روشهاي غيراخلاقي ميتوان يك هدف مقدس و
اخلاقي را پيش برد؟ دكتر زيبا كلام- روزنامه شرق
برچسب:
،
ادامه مطلب
امتیاز دهید:
رتبه از پنج:
0
بازدید:
+ نوشته شده:
۱۷ مرداد ۱۴۰۰ساعت:
۰۶:۱۵:۱۰ توسط:حسن موضوع:
نظرات (0)
به نام خدا
رستنده مرد شريفي است. خنده رو و با حال . مثل همه ي معلمان قرآن . زياد دوست ندارد وارد حاشيه شود ولي با احتياط قدمكي ميگذارد. خواندن و قرائت او مثل غلوش است. بدنميخاند. دلنشين است، استاد دانشگاه هم هست. چندتا كتاب هم نوشته است. قبلن او را با سعيد شكيبايي همكارم اشتباه ميگرفتم. آخر اصلن تا 5 سال پيش هيچكدام را نميشناختم. به قول استاد دهقان از مجريان قوي همدان است ولي مورد غضب واقع شده است. شوخي زياد در اجراهايش انجام ميدهد و نمك كارش است. وارد صوت و لحن و موسيقي كمتر ميشود و بيشتر روخواني را دوست دارد. كلاس را مدرسه اي اداره ميكند... ايشان هم غنيمتي است براي همدان.
برچسب:
،
ادامه مطلب
امتیاز دهید:
رتبه از پنج:
0
بازدید:
+ نوشته شده:
۱۷ مرداد ۱۴۰۰ساعت:
۰۶:۱۵:۰۹ توسط:حسن موضوع:
نظرات (0)
به نام خدا
با ايشان در كلاس چهارم ابتدايي همدرس بودم. چند ماه از من بزرگتر بود. اين روزها سالگرد اين بزرگوار است. در سالهاي 75 شلوار پاسداري ميپوشيد . كمي سياسي بود . زورش هم از من بيشتر بود. ولي هميشه در مسابقات دو ميگرفتمش. آن زمان؟ قرآن ميخواند و خيلي سياسي بود. با هم كمي شوخي داشتيم. آن دوره هم پسر خيلي خوبي بود. پدرش هم خيلي بر روي تربيتش نظارت داشت. تقريبن 10 روز پيش سالروز شهادتش بود آن ايام ميخاستم يادش كنم ، توفيق نشد. اميدوارم ما را هم دعا كند.
برچسب:
،
ادامه مطلب
امتیاز دهید:
رتبه از پنج:
0
بازدید:
+ نوشته شده:
۱۷ مرداد ۱۴۰۰ساعت:
۰۶:۱۵:۰۸ توسط:حسن موضوع:
نظرات (0)
به نام خدا
آقاي رهگذر روايت گر قصه هاي ظهر جمعه در كاري جديد فهرستي از داستان ها و كتاب هاي مورد نظرش را در فضاي مجازي انتشار داده است. ايشان با فهرست 55 كتاب داستان خارجي براي بزرگسالان كاري جديد را ارائه كرده است. كتاب ها به قرار زير است.
1.آخرين روز يك محكوم به اعدام/ ويكتور هوگو
2. آخرين هديه/ ژول ورن
3. آدمك چوبي/ كارلو كودي
4. آرزوهاي بزرگ/ چارلز ديكنز
5. آواي وحش/ جك لندن
6. از ساعت بيست/ كنستانتين ويرژيل گيورگئو
7. اشعه سبز/ ژول ورن
8. اليور تويست/ چارلز ديكنز
9. بابا لنگ دراز/ جين وبستر
10. پرواز شبانه/ آنتوان دوسنت اگزوپري
11. پسران و پدران/ ايوان تورگنيف
12. تيره بختان/ جك لندن
13. جزيره اسرار آميز/ ژول ورن
14. جنگ و صلح به روايت محمدرضا سرشار(تلخيص)
15. جنايت و مكافات/ فئودور داستايفسكي
16. حاجي مراد/ لئون تولستوي
17. خاطرات يك آموزگار/ محمود ماكال
18. خاطرات يك شكارچي/ ايوان تورگنيف
19. خوشه هاي خشم/ جان اشتاين بك
20. داستان دو شهر/ چارلز ديكنز
21. درخت زيباي من/ ژوزه مائو دوده
22. دل سگ/ ميخائيل بولگاكف
23. داستان يك انسان واقعي/ بوريس پوله وي/ويراسته محمدرضا سرشار
24. دنياي صوفي/يوستين گوردر
25. دوريت كوچك/ چارلز ديكنز
26. دومين شانس/كنستانتين ويرژيل گيورگئو
27. ديويد كاپرفيلد/ چارلز ديكنز
28. روزي به درازي يك قرن/ چنگيز آيتماتف
29. زير نورماه ترانه سر كن/ اسكات اودل
30. سالهاي سخت/ چارلز ديكنز
31. سپيد دندان/ جك لندن
32. شازده كوچولو/ آنتوان دوسنت اگزوپري
33. شاهزاده و گدا/ مارك تواين
34. شب گرفتن ماه(داستان زندگي فردوسي)/ ساتم الوغ زاده
35.صداي تير در گردنه/ مختار عوض اف/ ويراسته محمدرضا سرشار
36. طعمه نيل/ احمد بهجت
37. طوفان برگ/ گابريل گارسيا ماركز
38. فرزندان كاپيتان گرانت/ ژول ورن
39. فنا ناپذيران آگاپيا/ كنستانتين ويرژيل گيورگئو
40. قزاقها/ لئون تولستوي
41. قلعه حيوانات/ جرج ارول
42. قمارباز/ داستايفسكي
43. كلبه عمو توم/ هريت بيچر استو
44. كلنگهاي دور پرواز/ چنگيز آيتماتف
45. كنار رود پيدرا نشستم و گريه كردم/ پائولو كوئيلو
46. كيمياگر/ پائولو كوئيلو
47.گذر از رنجها/ آلكسي تولستوي
48. گمشدگان اقيانوس/ ژول ورن
49. ماجراهاي گاليور/ جاناتان سويفت
50. مادر/ چنگيز آيتماتف
51. مرد پير و دريا/ ارنست همينگوي
52. مردي كه مي خندد/ ويكتور هوگو
53. مرگ ايوان ايليچ/ لئون تولستوي
54. مرواريد/ جان اشتاين بك
55. نشان سرخ دليري/ استيفن كرين
برچسب:
،
ادامه مطلب
امتیاز دهید:
رتبه از پنج:
0
بازدید:
+ نوشته شده:
۱۷ مرداد ۱۴۰۰ساعت:
۰۶:۱۵:۰۸ توسط:حسن موضوع:
نظرات (0)
به نام خدا
در يك ترمي كه با ايشان درس داشتم ؛ دائماً
ميگفتند خيلي با سواد است. ولي در اصل ديپلم داشت. دكتر خديور ميگفت: جزو 10 نفر برتر ايران در زمينه
تاريخ و فرهنگ و ادب است. ما هم به طمع
افتاديم كه تنمان به باسوادها ميخورد . ميگفتند به سختي نمره ميدهد و سختگير است.
ولي هيچكدام از اينها نبود . محضرش گرم بود در نگاه اول همه را شناخته بود. كلاسش
صميمي است و من خيلي دوست داشتم به او نزديكتر باشم ولي نميشد . يا كمرويي يا
نميدانم رياكاري ولي نشد. يك شب خوابش را ديدم . مانند قهرمانان يوناني بود با
بدني ورزيده (آخر استاد خيلي نحيف و لاغر است و چشماني قرمز و رنگي مايل به زرد كه
نشان دهنده ي بيداري شب است.....) و بازوهايي به ضخامت يك تير آهن همه را حريف
بود. ايشان مردي شريف و بي ازار ولي پيگير. يكبار محمد خدادادي از او سئوالي پرسيد
استاد 10 دققه اي در مورد آن سئوال توضيح داد ولي چون دانشجو قانع نشد هفته ي بعد
در مورد آن سئوال تحقيقات كرده بود و نيم ساعت جناب استاد پاسخ سئوال را جاانداخت.
آرزوي سلامتي براي او دارم. همه او را دوست داشتند و احترامش ميكردند. وقتي مجري؟
برنامه ي بزرگداشت مرحوم عباس فيضي بودم -
2 دقيقه قبل از برنامه گفتند بيا مجري شو؟) شنيدم يك نفر گفت استاد رفته است
دياليز كند؟
حال استاد از زبان روزنامه همدان پيام؛
از چهرههاي سرشناس و بيهمتاي استان همدان كه
سالها در عرصه عرفان و ادبيات فارسي نقش داشته و همواره قلم به موضوعات و فرهنگها
زده است، عليرضا ذكاوتي مترجم و مولف سرشناس ملي است كه از سرمايههاي بينظير و
شاخص استان محسوب ميگردد.ذكاوتي قراگوزلو از پژوهشگران و نويسندگان معاصر
است كه در سه دهه گذشته آثار متعددي از او در زمينه ادبيات فارسي و عرفان اسلامي
منتشر شده است. عليرضا ذكاوتي نويسنده و پژوهشگر ايراني متولد
1322 در شهر همدان از جمله مفاخر كشور است كه در نوع خود بيهمتاست.در سال 1322 در يك خاندان مذهبي، علمي و عرفاني
در همدان متولد شد. پدر مرحومش شيخ علياصغر ذكاوتي قراگزلو متخلص به «زمزم
همداني»، عالم، اديب، خطيب، عارف، مدرس و شاعر بود. مادرش از خاندان حاج محمدجعفر
كبودراهنگي (مجذوب) از عارفان نامدار قرن سيزدهم هجري است.از كودكي با كتاب بزرگ شده و از حضور در مجالس
اهل علم در همدان و قم بهره برده و از محضر پدر و ديگر خويشاوندان كه اهل علم
بودند، استفاده كرده است. مطالعات پيوسته و گستردهاي در ادب فارسي و عربي، عرفان
اسلامي، عقايد و مذاهب و تاريخ اجتماعي ايران بعد از اسلام دارد و در هر دو رشته
ادبيات ابداعي و ادبيات تحقيقي و نيز ترجمه از عربي به فارسي آثار متعددي پديد
آورده است كه از آن جمله ترجمه تمدن اسلامي در قرن چهارم هجري (تأليف آدام متز)
در سال 1363 و ترجمه كتاب “نظام اداري مسلمانان در صدر اسلام” در سال 1385 “كتاب
سال” شناخته شد و موفق به اخذ جايزه شد. همچنين به مناسبت چاپ مقالات متعدد در نقد كتاب
در مجلات وزين كشور در سال 1377 به عنوان “منتقد نمونه” و در سال 1390 به عنوان
منتقد پيشكسوت موفق به اخذ جايزه شد. وي جزو هيأت مؤلفان دائرةالمعارف تشيع بوده
و با بنياد دائرةالمعارف اسلامي و دانشنامه جهان اسلام همكاري مداوم داشته، با
مركز نشر دانشگاهي در خصوص تهيه مقالات و ويرايش كتابها ارتباط مستمر داشته است.
تدريس وي در دانشگاه آزاد اسلامي واحد همدان از بدو تأسيس بهطور مستمر بوده است.در مركز آموزش عالي ابن سينا نيز به مدت 10 سال
تدريس كرده و استاد مدعو ادبيات فارسي و عربي در دانشگاه علامه طباطبايي بوده است.وي در دو دهه پس از انقلاب نقدهاي بسياري بر
آثار كلاسيك ايران نوشته، تحقيق و ترجمه كرده و كتابهايي چون «عرفانيات»، ترجمه
«تمدن اسلامي در قرن چهارم و پنجم» از آثار اوست. از سلسله آثار «بنيانگذاران
فلسفه امروز» كه طرح نو مجري و ناشر آن است، كتاب «ابوحيان توحيدي» را پيش از اين
منتشر كرده و «جاحظ» را پس از آن به بازار فرستاده است. «تلبيس ابليس» و ترجمه
«تشيع و تصوف» اثر معروف مصطفي الشيبي از ديگر فعاليتهاي قلمي اوست.سيري در مقدمه استاد عباس اقبال آشتياني بر
ترجمه و شرح مثنوي نيكلسون، پرسشهاي فلسفي ابوحيان توحيدي از ابن مسكويه،
عبدالحسين زرينكوب، فرهنگ شناس بزرگ ايران و كيمياي سعادت از ديدگاه تاريخ
اجتماعي از مقالات ذكاوتي است.از جمله آثار وي نيز ميتوان به اسكندر و
عياران، البيان و التبيين، نظام اداري مسلمانان در صدر اسلام (كتاب سال ۱۳۸۵)،
عرفانيات (مجموعه مقالات عرفاني)، تشيع و تصوف: تا آغاز سده دوازدهم هجري،
بنيانگذاران فلسفه امروز، ابوحيان توحيدي، ماجرا در ماجرا (سير عقل و نقل در ۱۵
قرن هجري)، نكته چينيها از ادب عربي (۳۵ مقاله كوتاه و بلند)، ترجمه اسباب النزول
واحدي نيشابوري، اسكندرنامه، جاحظ و قرآنيات، اشاره كرد.بازشناسي و نقد تصوف، قصههاي عاميانه ايراني،
ارتباط كلامي: تحليلي معاني بيان؛ اسكندرنامه (از فرنگ تا هندوستان): بازسازي كهنهترين
نسخه اسكندرنامه نقالي، منتخب رسالات صفاالحق، سير تاريخي نقد ملاصدرا، درك شهري
از مشروطه: مقايسه حوزه مشروطه خواهي اصفهان و تبريز و تمدن اسلامي
در قرن چهارم هجري و رنسانس اسلامي از ديگر آثار ذكاوتي محسوب ميگردد.ذكاوتي در خصوص كتاب «اسكندرنامه» كه در
سال ۱۳۸۸ منتشر شد، ميگويد: پيش از آن سالها درباره عرفان و كلام و داستانهاي
عاميانه كار كردهام. به خصوص روي «اسكندرنامه» از همه بيشتر تحقيق كردم. يك نمونه
آن «اسكندر و عياران» است كه سال ۱۳۸۳ نشر ني آن را منتشر كرد. «اسكندرنامه» بخش
ختا كه نسخه آن در كتابخانه ملك موجود است، انتشارات سخن در سال ۱۳۸۸ چاپ كرد كه
كهنهترين نسخه خطي است. البته اين نسخه، درهمريخته است و من روي ترتيب طبيعياش
آن را مرتب و جاافتادگيها را با نقطهچين در متن مشخص كردم. صحافي كتاب اشكال
داشت كه با زحمت زياد كتاب تنظيم، مرتبسازي و چاپ شد. من در اين كتاب استخراج لغات، تعبيرات جالب و
اطلاعات تاريخ اجتماعي، مدنيات، غذاها، اسلحه و ... كه در داستان آمده است، آوردهام.
اهميت كتاب به اين است كه اوضاع عصر صفوي را بهخوبي نشان ميدهد. حتي غذاهايي كه
ميخوردند، اسلحههايي كه در آن دوره استفاده ميكردند همه باعث آشنايي بيشتر
خواننده با آن عصر ميشود. گرچه اسكندر در قبل از ميلاد ميزيسته اما «اسكندرنامه»
متعلق به عصر صفوي است و آن دوران را به خوبي نشان ميدهد. كتاب واقعا جذاب و دوستداشتني
و شامل ماجراهاي عاشقانه، پهلوانانه و شيرينكاريهاي عياري است. زبان آن حد واسط
بين نثر كتابهاي عصر صفوي و زبان محاورهاي است و پيش درآمد نثر مشروطه (نثر جديد
ايراني) به شمار ميرود. اولين كتابهاي متاخر در عصر قاجار ـ متعلق به حدود ۱۵۰
سال پيش ـ به همين نثر نوشته شده است. رمانهاي تاريخي مانند «شمس و طغرا» از
محمدباقر خسروي و ترجمههاي «ژيل بلاس» يا «حاجي باباي اصفهاني» متاثر از نثر
نقالي خصوصا «اسكندرنامه» است. پس اين كتاب در تحول نثر فارسي جايگاه مهمي داشته
است.
برچسب:
،
ادامه مطلب
امتیاز دهید:
رتبه از پنج:
0
بازدید:
+ نوشته شده:
۱۷ مرداد ۱۴۰۰ساعت:
۰۶:۱۵:۰۶ توسط:حسن موضوع:
نظرات (0)
به نام خدا
آيا خبر داشتيد كه مرحوم جمالزاده 11 سال قبل در كتاب دارالمجانين خودكشي هدايت را پيش بيني كرده بود. اين مطلب شناخت دقيق جمالزاده، از جواني به اسم هدايت را ميرساند. جمالزاده به هدايت خيلي علاقه داشت و او را واقعاً دوست داشت و نگران او. اما در دارالمجانين شخصيتي را معرفي ميكند به اسم هدايتعلي كه همان صادق هدايت است و در آن داستان هدايتعلي خودش را بر اثر مسائلي از بين ميبرد....
برچسب:
،
ادامه مطلب
امتیاز دهید:
رتبه از پنج:
0
بازدید:
+ نوشته شده:
۱۷ مرداد ۱۴۰۰ساعت:
۰۶:۱۵:۰۱ توسط:حسن موضوع:
نظرات (0)
ندانم كجا ديدهام در كتاب
كه ابليس را ديد شخصي به خواب
به بالا صنوبر، به ديدن چو حور
چو خورشيدش از چهره ميتافت نور
فرا رفت و گفت: اي عجب، اين تويي
فرشته نباشد بدين نيكويي
تو كاين روي داري به حسن قمر
چرا در جهاني به زشتي سمر؟
چرا نقش بندت در ايوان شاه
دژم روي كردهست و زشت و تباه؟
شنيد اين سخن بخت برگشته ديو
بزاري برآورد بانگ و غريو
كه اي نيكبخت اين نه شكل من است
وليكن قلم در كف دشمن است
برچسب:
،
ادامه مطلب
امتیاز دهید:
رتبه از پنج:
0
بازدید:
+ نوشته شده:
۱۷ مرداد ۱۴۰۰ساعت:
۰۶:۱۴:۵۹ توسط:حسن موضوع:
نظرات (0)
به نام خدا
جا دارد در اينجا چند نفر از همكلاسان قديم را معرفي كنم. خيلي اوقات آدميزاد اصلاً دوست ندارد خيلي چيزها را به ياد بياورد ولي ذكرشان بدنيست.
در دوره ليسانس يكي از همكلاسي هاي ما آقاي احمدي بود . مردي از ديار جنگ و اهل آموزش و پرورش. مرد نازنيني بود. آزارش به كسي نميرسيد و گاهي اوقات سالهاي آخر مرا با ماشين تا سه راه فرهنگيان ميرساند . اهل كبودراهنگ بود. هنوز هم آنجاست شنيدم معلم شده است. اصلاح طلب؟ بود. وكاش آن روزها از آنها بيشتر استفاده ميكردم. يادش بخير
محسن نيكپور؛
جواني از اهواز و شهر بهبهان و روستاهاي آن اطراف. معلم شده است. بسيار شاد ولي غمي آزار دهنده هميشه در درونش بود. هيچ وقت دوست نداشتم بدانم آن غم چيست؟ پسر خوبي بود و مرحمي بر دانشجويان بود. سيه چرده و سپيد باطن. ريزه و گرم مزاج؟ يكبار به خانم به اسم مرادي بدو بيراه گفته بود، همراه با فحش هاي بد. ميگفت از اين دخترا بدم ميايد. ولي ناكس خوشش مي آمدو.... در خوابگاه مستقر بود و اين اواخر از شب تا صبح بيدار ميماند و دائم سيگار ميكشيد ولي هم اتاقيش رتبه ي 5 حقوق را بدست آورد و رفت تهران. پسران خيلي خوبي بودند. مثل همه ي جنوبي ها با صفا و خونگرم و ساده.
علي دهقان؛
پسر فداكار كبودراهنگي شيرين سويي. مادر بزرگ خيلي خوبش 2 تا قلب داشت. علي نظامي شده است. اكثر اوقات مرا با خود به سلف ميبرد و از غذاي آنجا براي من ميگرفت بدون ژتن و با چه لذتي مال حرام دانشگاه را ميخورديم. يكبار هاشميان به او لقب راننده ي تريلي را داد. از هاشميان خوشمان نميامد نميدانم چرا . يكبار در آزمون استخدامي بوعلي با او درگير شدم . سر چي؟ بر سر اينكه منوچهري شراب خوار بوده است يانه؟ ولي اين زن فداكار هم بود... دهقان مثل همه ي كبودراهنگي ها با هوش بود . دلش درياو پاك . ولي طفلك كاري جز خوب بودن ازش بر نميامد.
ناصر رحماني:
پسر ساده و اهل سنت و نازنين. ولي كم كمك راه پيشرفت و دور زدن را پيدا كرد مخصوصن 2 سال آخرو پله ها را 10 تا 10 تا طي كرد. ديگر نظري ديگر در مورد دختران دانشگاه داشت و داشت همدان لاي دندانش مزه ميكرد. اهل مريوان و آن اطراف بود. پسر ساده و خوبي بود. اصلن نميدانم كجاست و چه ميكند. رفقاش زياد جالب نبودند و مجالس عياشي زياد داشتند. شب امتحاني درس ميخواند. كتاب منطق الطيرش را گرفتم و ديگر بهش ندادم. خداكند از ما راضي باشد.
اكبر عزيزي: در مقطعي با هم همكلاس دانشگاه بوديم ولي ادبيات را رها كرد و به دنيا چسبيد؟ خوب كرد او در قنوتش هميشه دنيا را زودتر از آخرت ميخاند. فوقش را از مشهد گرفت و استاد شده است. استاد حقوق .
برچسب:
،
ادامه مطلب
امتیاز دهید:
رتبه از پنج:
0
بازدید:
+ نوشته شده:
۱۷ مرداد ۱۴۰۰ساعت:
۰۶:۱۴:۵۷ توسط:حسن موضوع:
نظرات (0)
هر كجا غم هست ميپرسند ، زينب در كجاست
هر كه زينب نام دارد ، روزگار او سياست
برچسب:
،
ادامه مطلب
امتیاز دهید:
رتبه از پنج:
0
بازدید:
+ نوشته شده:
۱۷ مرداد ۱۴۰۰ساعت:
۰۶:۱۴:۵۷ توسط:حسن موضوع:
نظرات (0)