ريوايس ريوايس .

ريوايس

-_-

دوباره عباس شروع كرد به نمودن كلاسامون 😑💔

لعنتي يه جا بگي هم كافيه!!! 



برچسب: ،
ادامه مطلب
امتیاز دهید:
رتبه از پنج: 0
بازدید:

+ نوشته شده: ۱۵ مرداد ۱۴۰۰ساعت: ۰۹:۰۶:۴۸ توسط:حسن موضوع: نظرات (0)

خواب‌آور

ساعت 12 حموم رفتم اومدم 

اخخ ك چقدر سرم سبك بود 

تا رفتم زير دوش دستامو بردم پشت سرم طبق عادت ك موهامو بالا بگيرم خيس بشه ديدم هيچي نيسس😂

اومدني موهام پف كرد فر شد 

شدم عين محمد😂ولي خيلي ب طرز فآني موهام پف كرده بود:

شكل رحمن رحيم شدم:|

قانون جاذبه نيوتون نقض شد-_- 

خلاصه اومدم رياضي بخونم يكم 

نميدونم چيشد ك الان از خواب بيدار شدم😐😐😐



برچسب: ،
ادامه مطلب
امتیاز دهید:
رتبه از پنج: 0
بازدید:

+ نوشته شده: ۱۵ مرداد ۱۴۰۰ساعت: ۰۹:۰۶:۴۷ توسط:حسن موضوع: نظرات (0)

:)))I'm bad



برچسب: ،
ادامه مطلب
امتیاز دهید:
رتبه از پنج: 0
بازدید:

+ نوشته شده: ۱۵ مرداد ۱۴۰۰ساعت: ۰۹:۰۶:۴۶ توسط:حسن موضوع: نظرات (0)

مرغ

من ديگه بميرمم لب به مرغ نميزنم!!!

وقتي از گوشت بدم مياد خورشتشو بخورم ك چي

حالت تهوع گرفتم .....



برچسب: ،
ادامه مطلب
امتیاز دهید:
رتبه از پنج: 0
بازدید:

+ نوشته شده: ۱۵ مرداد ۱۴۰۰ساعت: ۰۹:۰۶:۴۶ توسط:حسن موضوع: نظرات (0)

طلوع

😂😂😂😂😂😂واي خدااا 

كله ي رسولو از اون پشت😂😂😂

اينجاش آقا محمد شاكي شدن ك چرا تو عكس نيست😂💔



برچسب: ،
ادامه مطلب
امتیاز دهید:
رتبه از پنج: 0
بازدید:

+ نوشته شده: ۱۵ مرداد ۱۴۰۰ساعت: ۰۹:۰۶:۴۵ توسط:حسن موضوع: نظرات (0)

ويس

بلاخره تامام شد:}

اميدوارم خوب باشه و دوست داشته باشين😅♥️

ويس

 

+شماره۲۰ منم حق دوستيتونو ادا كنين😂بريد راي بدين😂♥️

وبلاگ‌آقاي ج



برچسب: ،
ادامه مطلب
امتیاز دهید:
رتبه از پنج: 0
بازدید:

+ نوشته شده: ۱۵ مرداد ۱۴۰۰ساعت: ۰۹:۰۶:۴۳ توسط:حسن موضوع: نظرات (0)

پسرخاله

مامان الان گفت فردا علي و داداشش اينا ميان 

من چ بپرسم از بچه؟ هركدومتون ي سئوال بگيد:

 

+اون ويسي ك علي گفت ناناز شلوار پلنگي پاشه رو واسه عليرضا و داداشم گذاشتم ..دوتاييشون يه جوري پاره شدن از خنده نميشد جمعشون كرد:

+ديروز داداشم ژل آورد گفت بشين موهاتو درست كنم .... (:



برچسب: ،
ادامه مطلب
امتیاز دهید:
رتبه از پنج: 0
بازدید:

+ نوشته شده: ۱۵ مرداد ۱۴۰۰ساعت: ۰۹:۰۶:۴۳ توسط:حسن موضوع: نظرات (0)

امروز

امشب رفتيم خونه مادرجون 

سفره افطار رو چيديم و خلاااصه((: 

نشستيم داشتيم افطار ميكرديم ك فاطمه‌زهرا دخترعمم ۷ سالشه پرسيد 

زهرا تو موهاتو كوتاه كردي؟

با خنده گفتم فقط فاطمه‌زهرا متوجه شد

مادرجون ك كنارم نشسته بود با تعجب منو داد جلو نگاه كرد پشتمو يهو محكم زد تو بازوم:

ميگف چرا كوتااه كردي موهاتو خيلي دوست داشتم من 

مامان:محكم تر بزنين مادر  

مادرجون يكي ديگه زد ب بازوم و با خنده بحثو ادامه داديم ...

عكس العمل همه عجيب بود چون بعد از ۷ سالگيم ديگه كوتاه نكرده بودم موهامو

 

+احساس ميكنم ديگه شورش داره درمياد از بس از موهام حرف زدم-_- ولي بايد بنويسم ك بمونه



برچسب: ،
ادامه مطلب
امتیاز دهید:
رتبه از پنج: 0
بازدید:

+ نوشته شده: ۱۵ مرداد ۱۴۰۰ساعت: ۰۹:۰۶:۴۲ توسط:حسن موضوع: نظرات (0)

#48

بقيه:۶+۹=۱۵
‏من: خب اگر ۶-۱=۵ باشه ۹+۱=۱۰ پس ۱۰+۵=۱۵:|
 



برچسب: ،
ادامه مطلب
امتیاز دهید:
رتبه از پنج: 0
بازدید:

+ نوشته شده: ۱۵ مرداد ۱۴۰۰ساعت: ۰۹:۰۶:۴۲ توسط:حسن موضوع: نظرات (0)

تولد

تولدت مبارك داداش ابراهيم:)

مرسي ك هستي♡(:



برچسب: ،
ادامه مطلب
امتیاز دهید:
رتبه از پنج: 0
بازدید:

+ نوشته شده: ۱۵ مرداد ۱۴۰۰ساعت: ۰۹:۰۶:۴۱ توسط:حسن موضوع: نظرات (0)