_خسته از بحث فلسفي با گاو>
بيوي تلمه
و قبلا بيوم اين بود
"درسته آينده اي باهم نداريم بجاش كلي باهم ميخنديم ديوونه:)))"
خاك تو سرم تباه و سم بودم چقد🚶🏻♀️
مامانم داش ب خالم چيزي نشون ميداد ك تو پيوي من بود
بيومو ديد ميگه منظورت با كيه🤣🤣
ي مدتم اين بود
جنگ برنده نداره . برنده كسيه ك اسلحه ميفروشه:))
ي مدتم اين
آنچه كم بود حرف نبود باور بود'
مثل تولد كودكي در هواپيماي درحال سقوط...ما در پايان آغاز شديم؛
دوست دارم اينو بذارم ولي بيوي الانمو دوس دارم و دلم نمياد عوضش كنم قشنگ موده منه😂
برچسب:
،
ادامه مطلب
امتیاز دهید:
رتبه از پنج:
0
بازدید:
+ نوشته شده:
۱۵ مرداد ۱۴۰۰ساعت:
۰۹:۰۸:۵۹ توسط:حسن موضوع:
نظرات (0)
يكي تو ناشناس بهم گفته بود خيلي خودشيفتم🤣و اطرافيانم اذيت ميشن با اين ويژگيم و كمترش كنم از شدت خودشيفتگيم🤣
من اگ چيزي ميگم سر مسخره بازي و شوخيه باور كنين 😂 من خيليم خجالتي و كم اعتماد بنفسم🤣🤣🌹
حالا نظرتون درمورد حرف بالا چيه؟
من خودشيفتم؟جوابتونو با ذكر دليل يا مثال توضيح دهيد (2نمره)
اگه ميخاين بدون اسمتون كامنت بذارين و نظرتونو بگين
برچسب:
،
ادامه مطلب
امتیاز دهید:
رتبه از پنج:
0
بازدید:
+ نوشته شده:
۱۵ مرداد ۱۴۰۰ساعت:
۰۹:۰۸:۵۹ توسط:حسن موضوع:
نظرات (0)
ميخام ي رمان جديد شروع كنم
يك ساله دارم همينو ميگم🤣
حس ميكنم قراره از ايمان خيلي قشنگترشه
نميدونم بتونم ايمانو تموم كنم يا ن شايد نصفه بمونه
اصن يادتون هس ايمانو؟:))))))
برچسب:
،
ادامه مطلب
امتیاز دهید:
رتبه از پنج:
0
بازدید:
+ نوشته شده:
۱۵ مرداد ۱۴۰۰ساعت:
۰۹:۰۸:۵۷ توسط:حسن موضوع:
نظرات (0)
امروز
قدم:158
وزنم:47
چن ماه اخير يه كاهش وزن خيلي يهويي داشتم ك دليلشو نفميدم:")
دوسال پيش 51 كيلو بودم .
و رسيده بودم ب 55
ك دوماه پيش گرفتم ديدم 47 شدم .
خانومه بهم گف خوش هيكلم😁
چن روزه دارم خودمو دلداري ميدم دختراي ريزه ميزه قشنگترن😭😂
ولي من واقعا ا دختراي قد بلند خوشم نمياد -_-
نهايتا قد 165 واسه دختر.
ك من همونم نيستم تف😑
ولي من ا خودم راضيم و هيكلمو دوس دارم . نميخام قدم بلندتر شه
چون دراونصورت بايد چاق تر بشم و هيكلم بهم ميريزه كلا و ميشم ني قليون😑
برچسب:
،
ادامه مطلب
امتیاز دهید:
رتبه از پنج:
0
بازدید:
+ نوشته شده:
۱۵ مرداد ۱۴۰۰ساعت:
۰۹:۰۸:۵۵ توسط:حسن موضوع:
نظرات (0)
موقع ورود ب حرم ميگردن و جديدا با دستگاه ميگردن
بعددد اينكه اگه اسباب بازي داشتين يا خوراكي و مردي همراتون بود بدينش اقاتون يا باباتون ك از طرف اقايون ببره داخل
چون اقايونن زياد گير نميدن
خانوما خيلي سخت گيرن-_-
تجربه ثابت كرده پس بچه هاي خوبي باشين و ا تجربياتم بهره ببرين:)))
برچسب:
،
ادامه مطلب
امتیاز دهید:
رتبه از پنج:
0
بازدید:
+ نوشته شده:
۱۵ مرداد ۱۴۰۰ساعت:
۰۹:۰۸:۵۲ توسط:حسن موضوع:
نظرات (0)
اونروز پاتي يا الي بم گفت ك حس ميكنم حوصله حرف زدن با منو نداري و ب زور جوابمو ميدي
اين اولين باري نبود ك اينو ميشنيدم
ب ماهيم گفتم گف منم همين حسو ميكنم حتي وقتي همو ميبينيم.
حتي مامانمم اينو بم ميگه :))
اگه موقع چت كردن باهام اين حس بهتون دس داد بندازينش بيرون
چون كلي دوستتون دارم و نميدونم چرا اين مدليم :
برچسب:
،
ادامه مطلب
امتیاز دهید:
رتبه از پنج:
0
بازدید:
+ نوشته شده:
۱۵ مرداد ۱۴۰۰ساعت:
۰۹:۰۸:۵۲ توسط:حسن موضوع:
نظرات (0)
هركدومتون ك اومد مشهد منو يه اشترودل قارچ يا قره قوروت بايد مهمون كنيد -_-
+اگه يكي ديگه از هرچي بينمونه باخبر باشه و بياد جاي من باتو چت كنه تو مفهمي ك من نيستم يا نه ؟
+سئوال بالا مخاطب خاصي نداره باهمتونم:
+قرار بود ازاين ب بعد با نجلا مشهدي چت كنم😂
+فقط منم ك وبلاگ خودمم گذاشتم قسمت وبلاگ دوستان و آپ ك ميكنم
ميرم ببينم ديدتون چطوريه نسبت ب كپشن پستام ؟😂
برچسب:
،
ادامه مطلب
امتیاز دهید:
رتبه از پنج:
0
بازدید:
+ نوشته شده:
۱۵ مرداد ۱۴۰۰ساعت:
۰۹:۰۸:۵۱ توسط:حسن موضوع:
نظرات (0)
درد دارم
واكسنه درد داشت
واكسن كُزاز
درد داره درد داره درد داره😭
برچسب:
،
ادامه مطلب
امتیاز دهید:
رتبه از پنج:
0
بازدید:
+ نوشته شده:
۱۵ مرداد ۱۴۰۰ساعت:
۰۹:۰۸:۵۱ توسط:حسن موضوع:
نظرات (0)
جواب "دلم برات تنگ شده" عوض كردن بحث نيست عزيزان.
+بيدارياي شبونه.
+ هركي دلش ميگيره تا اينموقع بيداره يا هركي بيداره تا اينموقع دلش ميگيره؟
+كاش بودي.
برچسب:
،
ادامه مطلب
امتیاز دهید:
رتبه از پنج:
0
بازدید:
+ نوشته شده:
۱۵ مرداد ۱۴۰۰ساعت:
۰۹:۰۸:۵۰ توسط:حسن موضوع:
نظرات (0)
يه سايتي هست كه يه نامه اي مينويس و تازيخشو هماهنگ ميكني ك برات ايميل بشه .
من دوست داشتم بنويسمش ولي ترسيدم .
ترسدم ك نتونم ب هدفم برسم و حالم بدشه بعد خوندن نامه
فك كن وسط خيابون نامه ب دستت برسه
وايستي ي گوشه يهو بغض كني و نفست بند بياد .
يادت بياد ك 5 سال پيش چ نقشه هايي داشتي براي آيندت .
ميدوني ي اين نامه كي تلخ ميشه؟
اينكه توش از فردي اسم ببري و وقتي ك نامه برات ايميل ميشه اون فرد نباشه توي زندگيت .
ميترسم از نوشتنش .
قرار بود ك تو ايستگاه پرستاري اورژانس جا خوش كني ولي الان نتونستي
قرار بود باهم زندگي كنيد ولي نشد
قرار بود ببينيش ولي نشد
ياد 5 سال پيشت بيفتي و نابود بشي ازاينكه چرا نتونستي .
نميدونم كي قراره نامه رو بنويسم . شايد اصلا ننويسمش.
بايد مغزمو خالي كنم از ترس و استرس نرسيدن بهش.
اميدوارم وبلاگمو حذف نكنم و تا 5 سال بعد اينارو بخونم و لبخندي رو لبم بشينه و بگم راضيم ازت :))))))
برچسب:
،
ادامه مطلب
امتیاز دهید:
رتبه از پنج:
0
بازدید:
+ نوشته شده:
۱۵ مرداد ۱۴۰۰ساعت:
۰۹:۰۸:۴۹ توسط:حسن موضوع:
نظرات (0)