پوست
رفتم پاي روشويي چن جفت جوراب شستم
دو تا از انگشتاي دستم تاول زده
خيلي ميسوزه🤕
چراشو نميدونم ولي مامانم ميگه جوراباتو بايد خودت بشوري
يني شده ماشينو خالي روشن ميكنه ولي جوراب نميندازه توش-_-
ب مسئوليت پذيري ربط داره!؟😐😂
برچسب: ،
ادامه مطلب
رفتم پاي روشويي چن جفت جوراب شستم
دو تا از انگشتاي دستم تاول زده
خيلي ميسوزه🤕
چراشو نميدونم ولي مامانم ميگه جوراباتو بايد خودت بشوري
يني شده ماشينو خالي روشن ميكنه ولي جوراب نميندازه توش-_-
ب مسئوليت پذيري ربط داره!؟😐😂
ي حسي دارم ك انگار يكي ولم كرده رفته
ي حسي مثه آهنگ بيانتها فرزاد فرزين:
جدي چرا
اونجا ك سهيل مهرزادگان ميگه 《دلبري ميكني واسه دلم》
يني همونجااا صدهزار بار بايد فداش شد😂💔
يه دوست خانوادگي داريم
ك دو قلو دارن
دختر و پسرن ك دارن براي كنكور ميخونن
از من دوسال بزرگترن و اهواز زندگي ميكنن
بعد چن سال پيش اينا اومده بودن مشهد ماه رمضون بود
خودشون قصد۱۰ روز كردن روزه گرفتن ولي منو حسين روزه نميگرفتيم
خيلي ضايع😂 خواهرش روزه ميگرف ولي منو حسين نه
بعد واسه نهار مامانم شله آورد برامون
حسين:اينا همون حليمن؟
من:ن اينا شله ان
حسين:شبيه حليمه كه
من:حليم سفيده كجاش شبيهن،بعدشم شله گوشت و حبوبات داره
دلم براشون تنگ شده
اونموقعا ك مي اومدن مشهد
منو خواهرش و حسين باهم ميرفتيم حرم بازار دم در حرم ميگشتيم خوراكي ميخورديم
حسين وسايل شعبده بازي ميخريد ملتو سركار ميذاشتيم
تا جايي ك يادمه از بچگي باهم بزرگ شديم ... باباهامون دوست قديميان مامانامونم ب واسطه باباها اشنا شدن
ك بعدش دوقلوها اومدن
و من
هروقت ميريم اهواز ميريم خونه اونا شب ميخوابيم حسين پلستيشن داره ميشينيم بازي ميكنيم😂
پسر عمه ي دوقولوها هم ك پارسال اومده بود انگار پسرعمش خواهر حسينو دوس داره
اون سالي ك حسين تازه ب تكليف رسيده بود خيلي خنده دار بود 😂
ولي جدي دلم تنگ شد برا اونموقعا 💔
حسين قطعا ديلاقي شده(:💔 از وقتي يادمه يه دراز نربودن بود
تو تيم سپاهان نوجوان اصفهانه
از اهواز ميره اصفهان خونه مامانبزرگش يه هفته ميمونه باز ميگرده
يه جوري از تموم نشدن فروردين ميناليد انگار بعدش قراره برف و بارون بياد. عرق سوز ايز كامينگ، حالا هرجور صلاح ميدونيد.
بچه ها موهامو كوتاه كردم و ريده شد درش:
ميشع ديگه مدل مو نگيد دلمو كباب نكنين :||||
مدل اوليه رو زدم
ولي چون موهام بيش از حد لخته ميريزه رو صورتم نميره بالا(':
براهمين خوشم نيومد از مدلش
+احتمال زياد ميرم كوتاه تر ميكنم ديگه نياد تو صورتم
اخرين مرحله عاشقي در ايران: "اسم اون عنو ديگه جلوم نيار"
همينهههههه بع مولا ك همينهههه😂😂😂😂
ديروز دايي اومد موهامو ديد با حيرت خنديد اومد دست بكنه توموهام
منم خمام توهم
با حرص گفتم من الان مخزن باروتم به من دست نزن جيغ ميزنم
ازاونموقع تا الان هي ميگع چطوري مخزن باروت(((:
قسمت تلخ ماجرا اينجاست ك موهاي دايي ازمن بلندتره درحدي ك با كش ميبندتشون 💔
از صبحه تو خودمم
هنوز تو شوك موهامم و اين قيافه يوسف پيامبريه جديدم
سر سفره دايي ازم پرسيد اوضاع چطوره و اينا
من حرفشو نشنيدم (يني در اين حد تو خودم بودماا)
بعد زندايي ميگه همه افسردگي بعد زايمان ميگيرن زهرا افسردگي بعد از كوتاهي مو ..
دايي كوچيكم : ولش كنين مخزن باروتمو😂
ميگم كوچيكه يني ۲۶ سالشه
زندايي هي ميگه شدي كُپ پسراي كره اي ... وقتي عينكتو ميزني ... ميگه اونا موهاشونو رنگ ميكنن تو موهات رنگي هس
زشت نشدم فقط جنس موهام يطوريه ك واي نميسته:
سلام به نام خدا
ريده شد درموهام
باي(":
وقتي موهامو زد با حيرت گفتم اين منمممم چرا اينقدررر زشت شدمممم
مدير سالنه اومد از اتاقش بيرون ميگع اوني ك خوشگليش ذاتيه هيچوقت زشت نميشه:>>
سوس ماس😂
بعد ارايشگره ك زد موهامو با خنده گفت ن زشت نشدي. چن سال موهات بلند بوده الان يهو كوتاه شده اين حسو پيدا كردي چن وقت ديگه عادي ميشه برات