ريوايس ريوايس .

ريوايس

گروه اساتيد و دوستان / منزل حاج حسين سيفيان- سال 95



برچسب: ،
ادامه مطلب
امتیاز دهید:
رتبه از پنج: 0
بازدید:

+ نوشته شده: ۱۷ مرداد ۱۴۰۰ساعت: ۰۶:۱۹:۳۴ توسط:حسن موضوع: نظرات (0)

استاد عليرضا عليزاده و استاد مهدي ساعد

شبي به ياد ماندني در كنار اساتيد در سال 95



برچسب: ،
ادامه مطلب
امتیاز دهید:
رتبه از پنج: 0
بازدید:

+ نوشته شده: ۱۷ مرداد ۱۴۰۰ساعت: ۰۶:۱۹:۳۳ توسط:حسن موضوع: نظرات (0)

استاد حسين دهقان و استاد احمد طاهري



برچسب: ،
ادامه مطلب
امتیاز دهید:
رتبه از پنج: 0
بازدید:

+ نوشته شده: ۱۷ مرداد ۱۴۰۰ساعت: ۰۶:۱۹:۳۲ توسط:حسن موضوع: نظرات (0)

محمد جواد عليزاده و استاد مهدي ساعد



برچسب: ،
ادامه مطلب
امتیاز دهید:
رتبه از پنج: 0
بازدید:

+ نوشته شده: ۱۷ مرداد ۱۴۰۰ساعت: ۰۶:۱۹:۳۲ توسط:حسن موضوع: نظرات (0)

14 آبان ماه و اولين بارش برف همدان در سال 96

 

امروز كه ابرها پرده هاي حجاب خود را كمي عقب زده اند و ستيغ كوه الوند( كه از نزديك نگاهش كني ، كلاهت خواهد افتاد؛ كه من در شعري گفته ام...) مشخص شده است... صبح زود ساعت 7 ديدم كه رنگ هاي سفيد دلپذير برف بر روي بلندترين جاهاي كوه الوند نشسته است؛ البته از پريروز سرماي برف مشخص بود اما دوست داشتم امسال هم زنده بمانم و اولين برف زيباي نشسته بر روي الوند را نگاه كنم. اصلا خود اين حكايتي دارد.... الوند كوه عجيبي است و چه كارهاي كه از آدميزاد نديده است. خوب مبارك باشد انشاء الله.



برچسب: ،
ادامه مطلب
امتیاز دهید:
رتبه از پنج: 0
بازدید:

+ نوشته شده: ۱۷ مرداد ۱۴۰۰ساعت: ۰۶:۱۹:۳۱ توسط:حسن موضوع: نظرات (0)

علي فرهادي (غلامرضا فرهادي): مردي تك سوار در عرصه تلاوت قرآن استان همدان/ يگانه روزگار ما

به نام خدا

الان كه به ذهنم رسيد اين مطالب رو در مورد استاد عزيز، حاج آقاي فرهادي بنويسم... بايد اين نكته را متذكر شوم چون بنده ارادت خاص و خالصانه اي به ايشان دارم... اين مطالب را عاشقانه براي ايشان يادداشت خواهم كرد. استاد فرهادي كسي است كه قرائت استان همدان به نوعي بسيار عجين به نام ايشان هم در عرصه ي آواي و هم در عرصه مربي­گري و از همه مهم تر در عرصه تفسير با نام زيباي ايشان گره خورده است. از همان دوران كودكي كه پدر و مادر تشويق به رفتن به جلسه قرآن و آداب تلاوت وادار مينمودند... نام حاج آقاي فرهادي مانند خداوندگار قرائت در همدان برايم تداعي مي شد.... تنها چيزي كه باعث مي شد بنده در طول اين سال ها به سراغ ايشان نروم، فقط اين جمله بود: كه ايشان كجا و ما كجا... كه هنوز بعد از دو سال شاگردي در محضر ايشان هنوز هم اين جمله را تكرار خواهم كرد. استاد فرهادي واقعا شخصي است كه در عرصه تجويد ذي فن، در بخش وقف ابتدا ، صاحب نظر، در صوت و لحن قرآن كريم خود مبدع و در عرصه تفسير پيش رو هستند.... هنر هاي ايشان در بخش هاي كلاس داري و داوري مسابقات خود مثال زدني و ديدني. خاطرم هست كه يكبار شنيدم استاد در بخش موسيقي دستگاهي ايران معلومات جالبي دارند... هنوز جواني نورسيده و خام بودم كه در نماز جمعه همدان در وسط حيات ايشان را ديدم .. سريع پرسيدم: استاد اگر بخواهيم براي آواز ابوعطا يك مثال فرا بگيريم، آن چيست؟ فوري فرمودند : تصنيف دل بردي از من به يغما از استاد شجريان در اين مايه خوانده شده است، مي تواني گوش كني... نه پرسيد تو كي هستي؟ براي چي مي خواهي؟ خيلي سريع بدون دريغ از چيزي معلومات را در اختيار بنده قرار دادند. استاد با اينكه داراي ظرفيت هاي بسيار بالاي علمي و اخلاقي هستند، بسيار دل نازك و به مانند تمامي هنرمندان دل ظريف و نازكي دارند. هر كلامي كه نسنجيده زده شود ممكن است استاد را دل آزرده خاطر نمايد. ايشان از غيبت گويي افراد بسيار ناراحت مي شوند و هر كس كه پاي در اين  وادي نهد سريع مورد خطاب استاد قرار ميگيرد. استاد در كلاس داري داراي نكات قابل تفكر و تاملي دارند، به اين منظور كه حواسشان به همه چيز هست. حتا كسي كه چند هفته نخوانده است و دوست دارد بخواند حتا از دل ايشان هم خبر دارد. نكاتي در كلاس اشاره ميكنند كه به ذهن كمتر كسي مي رسد. علي ايحال استان همدان به مانند هميشه نمي تواند از ظرفيت ايشان استفاده كامل و از بركت حضورش استفاده نمايد. حتا خود ما جامعه ي قاريان نيز در معرفي بهتر ايشان هيچ گاه كوشش نكرده ايم. و باز جمله ي هميشگي كه ايشان اگر در شهرهاي بزرگ چون تهران و اصفهان مي بودند.... در چشمان بزرگان جاي داشتند. استاد فرهادي هم به مانند ديگر نعمت هاي همدان كه از آن ها استفاده نميشود....جهاني است در گوشه اي. آرزوي سلامتي و توفيق و سربلندي ايشان را از خداوند منان خواستاريم.



برچسب: ،
ادامه مطلب
امتیاز دهید:
رتبه از پنج: 0
بازدید:

+ نوشته شده: ۱۷ مرداد ۱۴۰۰ساعت: ۰۶:۱۹:۲۶ توسط:حسن موضوع: نظرات (0)

خطاب به عبدالحميد كيوان: هر وقت كم آوردي كوچكت هست... نگران نباش

از اينكه نامت در اينترنت مي افتد و همه با روحيات تو آشنا مي شوند و البته مشهور خواهي شد كمي ناراحتم، اما در اين ديار دوست پرور چند نكته را خالي از يادآوري نمي­دانستم. هر وقت ديدي سالن فوتسال كسي نيامد و رفقاي حمام و گرمابه ات نيامدند، من و احسان كوچولو هستيم. اصلا نگران نباش ما دوست لحظات سخت تو هستيم. هر وقت ديدي نفرات جهت سالن كم آمد، «ما هستيم»... نميگذاريم رفيقمان يك ذره هم زحمت بكشد... اخلاق بچه بسيجيا رو كه مي دوني... اصلا اجازه نميدن رفيقاي گلشون نگران و دلواپس باشن... تا بعد كوچولو موچولو



برچسب: ،
ادامه مطلب
امتیاز دهید:
رتبه از پنج: 0
بازدید:

+ نوشته شده: ۱۷ مرداد ۱۴۰۰ساعت: ۰۶:۱۹:۲۵ توسط:حسن موضوع: نظرات (0)

موسيقي... به ياد مسعود صفري(قاري و مبتهل همداني)

با سلام خدمت دوستان و اساتيد ارجمند/ البته اين مطلب فقط جنبه طنز و شوخي دارد كه بنده عرض خواهم نمود.... 

همه اساتيد مي دانند كه در موسيقي رديفي ايران چند رديف هستند كه مشكوك به نظر مي رسند: از جمله رديف جامه دران و عاشق كُش؛ آقاي دكتر الهي قمشه اي مي فرمودند: گاهي اوقات در حالت اجراي آواز يا موسيقي، ظرفيت برخي افراد ديگر تاب نمي آورد و باعث مي شود فشار درون (فرد را از خود بيخود كند) به طور ناخودآگاه فرد با پاره نمودن جامه و يقيه خويش حالت درون خويش را نشان ميداد( به همين خاطر آن نوع حالت اجرا ، جامه دران نام نهاده شد.... يا اجراي برخي مقام ها و يا دستگاه ها باعث تلف شدن عاشق در مقابل معشوق، ميشده است( نوعي مستي و بيهوشي) كه آن را نيز دوستان عاشق كش نام نهادند. البته تمامي اين موارد در زمان حال نيز قابل مشاهد است. چه در عزا و يا عروسي و يا حتا در محرم. در اين تصاوير هم اگر چه چاقوي آن بنده ي خدا چاقوي دلهره آوري نيست،ولي به طور جدي ميخواهد كه آقاجان من دوست دارم ادامه دهي و اتفاقا هم قاري و هم مردم لذت مي برند از اين حركت و همه ميخندند و سريع درخواست او اجابت ميشود و لحن استاد وقتي تغيير ميكند حتا شيرين تر هم ميشود. جالب است كه تصاوير از بداخلاقي و يا كج نگاه كردن به آن فرد چيزي نشان نميدهد. در پايان توصيه ميشود نام آن لحن پاياني قاري محترم، چاقو كش ناميده شود. شايان ذكر است از جناب آقاي سيد امين ميرزايي ( اصفهان) از پژوهشگران محترم شنيدم: در برخي تلاوت ها، از اساتيد دوره طلايي مصر، حاضرين در جلسه به قاري ميگفتند، تو قصد جان ما را داري و مي خواهي ما را بكشي...و الي آخر



برچسب: ،
ادامه مطلب
امتیاز دهید:
رتبه از پنج: 0
بازدید:

+ نوشته شده: ۱۷ مرداد ۱۴۰۰ساعت: ۰۶:۱۹:۲۳ توسط:حسن موضوع: نظرات (0)

برداشت هاي مختلف:

انسان اشيا گوناگون كه ميبيند ياد خيلي چيزهاي مي افتد. از جمله اين موارد مي توان به اينها اشاره كرد. بعضي اوقات خيلي چيزا ميرود در ذهنم و بدجور پيله ميكند. گاهي اوقات دست عموي خدا بيامرز كه چقدر مهربان بود و يا ناخن هاي آن مرحوم. وقتي دست ميبرد به انگور و به بچه ها تعارف ميكرد. چقدر آدم اذيت ميشود. وقتي فكر كني ثروت عظيمي از دست داده اي و ديگر آن را نخواهي ديد و به آن دست پيدا نميكني، آن وقت است كه گريه راه نجات ميشود. ديدن يك پياده رو و يا يك جدول كنار خيابان، انسان را تا اعماق تاريخ و خاطراتي كه داشته است فرو ميبرد. چند روز پيش همين جور كه در ژرف تاريخ فرو رفته بودم به يكبار يك سگ به طرفم حمله كرد، ناچار ديدم اگر من حمله نكنم او مرا گاز خواهد گرفت، پس به يكباره رشته افكار خود را پاره نموده و به سوي سگ حمله ور شده و وحشت را به جان دل آن حيوان انداختم. در طول اين عمر بي بركت يكي از آرزو هايم بوسيدن دست پدر و مادر است. اما اين امر هنوز ميسر نشده است. نميدانم غرور است(كه نيست) يا خجالت. البته فكر ميكنم مورد دوم باشد. احترام پدر و مادر واجب. بوسيدن پيشاني و دست آنها واجب. ولي نميدانم چرا بدنم جلو نميرود. توي جمع خجالت ميكشم....



برچسب: ،
ادامه مطلب
امتیاز دهید:
رتبه از پنج: 0
بازدید:

+ نوشته شده: ۱۷ مرداد ۱۴۰۰ساعت: ۰۶:۱۹:۲۲ توسط:حسن موضوع: نظرات (0)

«ابوالفضل مرادي» و ناراحت شدن از دوري او...

به نام خدا

ابوالفضل پسر بسيار خوب و نازنيني است كه سالها ست با هم بزرگ شده ايم. مردي كه تمام حصارها را شكسته و به يك مداح چقر و سخت كوش تبديل شده است. كسي كه از چند سال پيش تلاش كرد و ثمرات آن را اين ايام ميچيند. روحيه بالا و صرف نمودن فعل خواستن به او كمك كرد در ميان مداحان منطقه سري در بين كله ها در بياورد. نميدانم فاصله ي سني ما چقدر است ... مهم اين است كه گويا هر دوي ما از نظر ذهني خيلي به هم نزديك شده ايم. مرادي نتيجه كوشش و تلاش و باور خودش هست و جزو چند دعا خوان و مداحي است كه متولد شده و رشد يافته مسجد ميباشند ؛ يعني وارداتي نيستند مثل كامراني پرورش يافته مسجد است و دست آموز اين مكتب الهي... اما ديشب گويا اين قلب دوست ندارد يك لحظه هم كه شده آرام بگيرد... پتكي سنگين بر سرم دوباره زدند... بعد از خواندن زيبا و شورانگيز ابوالفضل مرادي و پايان جلسه و تشكر از او ... گفت: فلاني از شما دور شده ام... سريع متوجه شدم... كاش مي توانستم بگم ديگر ادامه نده ولي گفت ... گفت حاجي ديگه ما خانه مان را به داخل شهر برده ايم و ديار عاشقان كوچ كرده ايم... خيلي ناراحت شدم كه قدر او را آنچنان كه بايد ندانستيم و حال غصه ي دوري او را بايد بخوريم... قدر كسي كه دست آموز مسجد و از موسسين هيات روضه الحسين است... خودش گفت من متعلق به اينجا هستم ولي من ميدانم آب شهر دوستان را كم الطافت ميكند.... بعد از غم سكوت، آقا رضا و همداني حالا ابوالفضل.... زنده باد ياد شما عاشقان... در قلب ها جاي داريد. ابوالفضل شما مداح خيلي با اخلاصي خواهي شد...



برچسب: ،
ادامه مطلب
امتیاز دهید:
رتبه از پنج: 0
بازدید:

+ نوشته شده: ۱۷ مرداد ۱۴۰۰ساعت: ۰۶:۱۹:۲۱ توسط:حسن موضوع: نظرات (0)