ريوايس ريوايس .

ريوايس

چند عكس از ملاير.

كوه سرده در ملاير كه كوهي اعجاب برانگيز در باطن و صورت است.



برچسب: ،
ادامه مطلب
امتیاز دهید:
رتبه از پنج: 0
بازدید:

+ نوشته شده: ۱۷ مرداد ۱۴۰۰ساعت: ۰۶:۱۷:۰۱ توسط:حسن موضوع: نظرات (0)

اذان در ايران.

به نام خدا

اينكه اولين بار چه كسي در ايران اذان داد و به چه نحوه اي و با چه صدايي و به روش سني ها و يا شيعيان؛ نه كسي ميداند و نه به درد كسي ميخورد. اينكه مشخص و مهم است در همين 100 سال اخير اتفاق افتاده است. تاج اصفهاني و بعد از چندين سال مرحوم موذن زاده اردبيلي شاهكارهايي را آفريدند. البته از انصاف نبايد گذشت كه  كار سيد جواد ذبيحي دركه اي هم خوب بود. تاج اصفهاني به سبك آوازي اذان ميدهد. اما موذن زاده هم مداحي بلد است و هم خوب اذان ميدهد از تجويد كه بگذريم بقيه كارها را خيلي عالي انجام داده است. بعد از انقلاب متاسفانه تمام اذان ها عربي شد يعني به سبك ايراني اذان كمتر گفته شد. حتا در مسابقات اوقاف اذان به سبك موذن زاده(يعني استفاده از آواز بيات ترك و گوشه روح الارواح ناپسند شمرده شد). اساتيد بين المللي قرآن نه تنها موفق نبودند حتي به گرد پاي موذن زاده و مردمي بودن او نرسيدند- البته با تمام وجود دست آنها را بايد بوسيد و آنها قابل احترام هستند-. آقايان منصوري ، پرهيزگار(از بقيه مورد پسند تر است)، رضائيان، شاكرنژاد، خدام حسيني،فاطمي،سعيديان، غفاري(باز از بقيه بهتر است)، طوسي،پناهي،كريمي و.. كه اذان هاي جان داري ارائه كرده اند ولي زياد با اقبال عمومي همراه نبوده اند. براي شنيدن و دانلود برخي اذان ها ميتوانيد به اين آدرس مراجعه فرماييد. http://www.iec-md.org/baank_sedaa/ganjineh_azaan.html




برچسب: ،
ادامه مطلب
امتیاز دهید:
رتبه از پنج: 0
بازدید:

+ نوشته شده: ۱۷ مرداد ۱۴۰۰ساعت: ۰۶:۱۷:۰۰ توسط:حسن موضوع: نظرات (0)

"يوسف پناه آبادي" از جواهرهاي قديمي

به نام خدا

آقاي پناه آبادي را در نگاه اول كه ميبيني به ياد مجسمه هاي خوشكلي ميافتي كه نماي يك مرد سيبيلو با دستمال ابريشمي دور گردن ، شلوار مشكي ، پاچه گشاد، ريش هشت تيغه، سيبيل و موها را رنگ مشكي انداخته، لاغر و تركه، با اينكه دست بزن دارن ولي اصلن نشان نميدن، كفش قيصري نوك باريك واكس زده كوچك، مردمي بودن آنها را بدجوري در چشم مي اندازد. از زير ابرو هاي پرش وقتي اطراف را ورانداز ميكند تمام جوانب را به درستي مي سنجد و به قول خودش به همه به ديد مظنون نگاه ميكند. نظامي بودن او باعث شده كه در سر صف هاي مختلف نانوايي، نماز، اتوبوس مثل يك سرباز، راست قامت و بلند بايستد. در زورخانه ي همدان وقتي صاحب زنگ شد افتاده حال تر شده و زودتر از همه به ديگران سلام و احوال پرسي ميكند. پناه آبادي چهره اش از دور داد ميزند كه يك همداني تمام عيار است. باريكي و سرخي صورت و دماغ، بيني نوك تيز، سفتي و جمع شدگي پوست صورت، با ديد شك به همه چيز نگاه كردن از ژنتيك هاي همداني بودن اوست. اولين نفريست كه براي مراسم سوگواري ائمه سياه ميپوشد. به صورت آقا يوسف خانواده دوست و داراي گروه خوني آ از نوع + آن است. دوست داشتني و كم تعريف. اين خطوط را به درخواست دوست خوبم پسر خوب چهره « آقا امير» كه در آينده در مورد خودش چيزهايي خواهم نوشت، با سرانگشتان خود نوشتم. والسلام



برچسب: ،
ادامه مطلب
امتیاز دهید:
رتبه از پنج: 0
بازدید:

+ نوشته شده: ۱۷ مرداد ۱۴۰۰ساعت: ۰۶:۱۷:۰۰ توسط:حسن موضوع: نظرات (0)

مرداد و جشن فارغ النحصيلي و خانم مرادي همدرس قديم

به نام خدا

مرداد ماه ، يادآور خيلي چيزهاي خوب است. براي مثال دستگاه ماهور آميخته با اين ماه است و كساني كه متولد اين ماه هستند با اين ملودي پوست و خونشان عجين شده است. ماهور همان ماژور فرنگي هاست.

امروز دانشجويان با ذوق و شوق رشته ي حقوق برايمان كارت دعوت جشن فارغ التحصيلي آوردند. شايد 3 ماه براي اين جشن زحمت كشيدند به هر نيت خيلي هزينه كرده اند كه خيلي هم ارزش دارد. ياد جشن فارغ التحصيلي قديم دانشگاه محل تحصيل خود افتادم. دانشجويان ورودي سالهاي پايين تر خيلي زحمت و مشقت كشيدند. خيلي هزينه كردند. استاد قلي زاده خيلي زحمت كشيد و  همه دانشجويان را خوشحال كردند. همه ي دوستان بودند آقايان دهقان ، احمدي ، نيك پور، رحماني و ... 

ياد يكي از همدرسان قديمي افتادم گفتم يادي از ايشان به خير شود: خانم مرادي

با ذوق و شوق، نويسنده و شاعر و سرحال و غبراق ، زبان آور و زبان آور. داستان نويس خوبي بود و از آنجا كه خيلي وقت ها بايد خيلي ها جوانان را با موج هايي كه ايجاد ميكنند نااميد كنند، فكر ميكنم گرفتار شده بود و از شعر و شاعري و داستان نويسي نااميدش كرده بودند. حيف از خيلي از جوانان خوب كه برخي ها نااميد و سرخوردشان ميكنند. 7 سالي ميشود كه از مرادي خبري ندارم شنيدم كه ارشد تهران قبول شد. انسان شريفي بود و عاشق خانواده اش. در همدان كمتر از اين جنس آدم ها ديده ام. يادش به خير و نيكي. اگر خيلي از جملات و كلمات ديگر را بزنم ميترسم به جرم هاي مختلف متهم شوم پس همانطور كه خيلي چيزها در سينه ها مانده اينها هم بماند. آرزوي سلامتي براي او و اقوامش دارم.





برچسب: ،
ادامه مطلب
امتیاز دهید:
رتبه از پنج: 0
بازدید:

+ نوشته شده: ۱۷ مرداد ۱۴۰۰ساعت: ۰۶:۱۶:۵۹ توسط:حسن موضوع: نظرات (0)

چشمه هاي الوند

به نام خدا

امروز دوشنبه داشتم روزنامه « هگمتانه » مخصوص شهر همدان را ميخواندم كه به مطلب مورد علاقه خودم برخوردم. جالب است چشمه هاي كوه الوند كه برگرفته از كتاب«برفراز قله هاي الوند» از محمد و جواد حميدي. كوه الوند خيلي جالب و لذت بخش است. وقتي داخل محيط كوه ميشوي لذت واقعي زندگي را درك ميكني. دم غروب كه ميشود و قصد اين را داري كه در كوه اقامت كني آنقدر لذت بخش است كه حدي بر آن نيست. مخصوصن وقتي در كنار دوستان يكدل باشي. سرماي خيلي خنكي تمام وجودت را ميگيرد و  از اينكه از اجتماع فاصله گرفتي حس غريبي -نزديك ترس- تو را فرا ميگيرد. در مورد كوه هر چه گفته شود كم است. صحبت از كوه براي دوستاني كه شب در دل كوه  نخوابيده باشند مثل اين است كه به يك فردي كه در عربستان زندگي ميكند صحبت از پاييز هاي دل انگيز كني. در هر صورت چشمه هاي كوه الوند در آن كتاب به قرار ذيل است:

        بهشت آب

در سمت دره كيوار و جنوب قله الوند چشمه كوچكي است كه از شكاف صخره‌اي بيرون مي‌آيد و در سال‌هاي كم بارش اواخر تابستان خشك مي‌شود.

حوض نبي

در زير قله الوند در جهت شمالي و سمت تخت نادر كه از مشهورترين چشمه‌هاي الوند است و از زير صخره‌هاي بزرگ خارا بيرون مي‌آيد و داراي آبي بسيار خنك و گوارست.

چشمه تخت نادر

در ابتداي تخت نادر قرار دارد كه چشمه پرآبي است.

 چشمه كلاغ لان

                  در چمن زار كلاغ لان قرار دارد و دائمي است. 

              چشمه فرشه (فرشته)

چشمه‌اي پرآب و بسيار خنك كه از زير سنگ‌هاي خارا بيرون مي‌آيد و در دره مراد بيگ است.

                چشمه قاضي و چشمه ملك

چشمه قاضي آب شرب روستاي درة مرادبيگ را تأمين مي‌كند و چشمه ملك سرچشمة رودخانه ديوين است.

             هفت چشمه

در پشت چهار قله در جاده تويسركان

                  چشمه خسرو

در مسير يخچال به كلاه قاضي

چهل چشمه، چشمه سنگ سفيد، چشمه آغل سفيد و...

 



برچسب: ،
ادامه مطلب
امتیاز دهید:
رتبه از پنج: 0
بازدید:

+ نوشته شده: ۱۷ مرداد ۱۴۰۰ساعت: ۰۶:۱۶:۵۷ توسط:حسن موضوع: نظرات (0)

مشكلات روزگار.

به نام خدا

وقتي فكر ميكنيد ميبينيد كه:

مشكل موسيقي ملي ايران نشان دادن آن(ساز و تار و تنبك و ...) در تلويزيون و برنامه ها نيست.

مشكل كتب تاريخي و قديمي ايران كه به زبان پهلوي و عربي و انگليسي است، مشكل اصلي برگرداندن آن به فارسي نيست.

مشكل قاريان ايراني در تجويد و صوت و لحن نيست.

مشكل دردها و خواسته ها و عشق ها در ازدواج نيست.

يكي از دوستان بسيجي ميگفت اگر «م» مشكلات را برداري ميشود شكلات.



برچسب: ،
ادامه مطلب
امتیاز دهید:
رتبه از پنج: 0
بازدید:

+ نوشته شده: ۱۷ مرداد ۱۴۰۰ساعت: ۰۶:۱۶:۵۶ توسط:حسن موضوع: نظرات (0)

حاج آقا مؤمني.

به نام خدا

روزها طوري گرم شده كه اگر در پارچ آب، يخ نريزي، احساس خنكي نميكني. بوي عرق آقاي مومني نه تند است و نه بد بو. ملايم است و سنگين ؛ بوي پيرمردها را ميدهد. آقاي مومني پيرمرد 92 ساله ايست كه دست بر قضا با توجه به بنيه قوي كه دارد، خوب مانده. هر چند 2 بار سكته كرده . پيرمرد با اين رجاله بازي ها و جشن هايي كه براي امام زمان ميگيرند 100 مخالف است و ميگويد «يار من قشنگ است يعني چه؟». براي هيچ و هيچ خادم مسجد است. بزرگوار هميشه برايم از قديم ها به درخواست من تعريف ميكند. خوش به حال قديم و قديمي ها. در كنار مومني نشستن عواقبي هم دارد. بايد به نظرياتش گوش كني و بپذيري. هر چه او ميگويد درست است. فكر او طوري طراحي شده كه مخالفت با او  بي احترامي به كل شرعيات عالم است. هميشه پرده ها را با احتياط زياد تا ته ديوار ميكشد كه مبادا خانم ها معلوم شوند. خودش هم انتهاي صف اول اتصال دهنده ي آقايان و خانم هاست. نميدانم بگويم قديم همه چيزش خوب بوده يا نه............



برچسب: ،
ادامه مطلب
امتیاز دهید:
رتبه از پنج: 0
بازدید:

+ نوشته شده: ۱۷ مرداد ۱۴۰۰ساعت: ۰۶:۱۶:۵۶ توسط:حسن موضوع: نظرات (0)

«كيهان اكبري» مردي از تبار باران.

به نام خدا

امروز نيت اين را دارم كه از «كيهان اكبري» از دوست قديمي و بسيار ارزشمندم صحبت به ميان آورم. كيهان پسر خيلي خوب، ساده(البته نه با تمام معناي تاريخيش)، زرنگ، باهوش و البته پاك و صد البته كُرد. وقتي رانندگي را ياد ميگرفتم او كمك زيادي به من ميكرد؛ در واقع با هم رانندگي را ياد گرفتيم و او مثل هميشه زرنگ تر بود. برادر خيلي خوبش «توماج» كه ديگر در معرفت و رفاقت سنگ تمام را گذاشته و خود فصلي جدا ميخاهد. يكبار از كيهان قهر كردم . الان هم كه يادم ميافتد خجالت ميكشم. اي داد بيداد چه كارها كه با كيهان انجام نداده ايم. دومين بار كه به الوند صعود كردم با كيهان بود. فوتبال متوسط با بدني با استقامت بالا از خصوصيات اوست. كيهان هميشه ياداور مردمان كرد براي من است . با غيرت ، با تعصب ، ساده و پاك. رنگ بوي غرب زدگي(نه منفي) هميشه در كيهان وجود داشته و دارد. كامپيوتر هم از او و با كمك او ياد گرفتم . براي اين پسر سيه چرده و پاك كه در كنار خانواده و پدر و مادرش عشق ورزي ميكند آرزوي سلامتي و توفيق دارم. كيهان هميشه براي من يادآور كودكي و نوجواني است. 



برچسب: ،
ادامه مطلب
امتیاز دهید:
رتبه از پنج: 0
بازدید:

+ نوشته شده: ۱۷ مرداد ۱۴۰۰ساعت: ۰۶:۱۶:۵۵ توسط:حسن موضوع: نظرات (0)

حضرت مهدي(عج).

به نام خدا

مناسبتي بودن نه خوب است و نه بد. در واقع عين قاطر ميماند كه نه معلوم است نر است يا ماده. به هر صورت صحبت از امام دوازدهم براي هر شخصي ميتواند مشكل باشد و البته مشكل ساز. فقط اين جملات را درباره اين بزرگوار ميتوان بر زبان راند. 

اي امام زمان تو چقدر غريبي حتا از قرآن خداوندي هم غريب تر هستي؛ با نام تو و با ياد تو چه دكان ها و بازارها كه راه نينداخته اند، با اسم تو چه شهرت ها و پول ها كه به دست نيامده است. با انديشه ي تو چه تسمه ها كه از گرده ي خلايق كشيده نشده است. چه سازه ها و بناها به اسم تو ساخته شده و چه فيلم ها كه براي تو بازي كرده اند و به ريش ملت در تمام دنيا خنديده اند. شايد وقتي به امام رضا (ع) ميگويند «غريب» منظورشان به تو هم باشد زيرا كسي كه هشت امامه باشد در واقع همان دوازده امامه است. الان نميدانم كجا نشسته اي و به كارهاي ما ميخندي به فيلم هايمان و به بي اعتقادي ها.

جواناني را ميشناسم كه با اعتقاد تمام براي تو كار ميكنند، اخلاقاً و با تمام خلوص نيت اما نميدانم برخي ها به اسم تو آن را براي نام خود در اندوخته هاي خود ميريزند. 

«كيوان» عزيز هم يكي از آن ياران غار شما به ادامه ي سربازي رفت در اردبيل. كسي كه آنقدر زيباست صورتاً و اخلاقاً كه كاش ميشد در نمازهاي شبش ما را هم ياد كند. كسي كه فقط براي تو زنده است، عجب از اين انسان ؛ خدايا تو چه آفريده اي ؛ نميدانم حميد كيوان چرا هميشه بوي شهادت ميدهد . يك بوي خاص ، يك نوع نگاه ديگر دارد، نميدانم چرا عاشق او شده ام؛ خدايا بنده خيلي حقه باز شده ام ، ولي آنها چقدر ساده اند. اينكه عاشق باشي و  به قول آقايان هزار«حرف مگو» داشته باشي چقدر سخت است، خيلي سخت.

بدبختي امت را گرفته . براي تو مقاله مينويسند و طرح و برنامه ريزي ميكنند و چه آينده ي شغلي براي خود تضمين ميكنند و آخر هم ميگويند دل آقا را به دست بياوريم. در هر صورت بي ادبي شد.



برچسب: ،
ادامه مطلب
امتیاز دهید:
رتبه از پنج: 0
بازدید:

+ نوشته شده: ۱۷ مرداد ۱۴۰۰ساعت: ۰۶:۱۶:۵۴ توسط:حسن موضوع: نظرات (0)

اساتيد: دكتر «علي محمدي»

به نام خدا

«علي محمدي» مرد بسيار شريف همداني با اصالتي اصفهاني و البته لُر. با ضريب هوشي بسار بالا. چند سال را آقاي دكتر در تاجيكستان و شهر دوشنبه گذرانده است. مهر ماه سال 90 در «سرگذر » محل خريد سبزيجات و ميوه جات ايشان را ديدم ؛ بعد از سالها همراه خانمشان. دكتر خيلي كارها ميتواند انجام دهد- براي دانشجويان- ولي نميدانم مصلحت است يا چيزهاي ديگر كه از انجام دادن آنها خودداري ميكند.. وبلاگ«از بيشه تا ستيغ» متعلق به اين عزيز است. مردي بلند بالا و البته خوش تيپ. شاعري و نويسندگي و معلم بودن همه زينت هاي است كه به همراه دارد. در سالهاي 82 و 83 آنقدر از نظر ذهني به حضرت استاد نزديك شده بودم كه او هر چيزي ميخاست بگويد من ميتوانستم ذهن او را بخوانم و حدس بزنم، «حتا براي خودم هم عجيب بود» يعني خيلي جالب است با يك نفر از نظر جسمي شايد در ارتباط نباشي ولي از نظر فكر و ذهن طوري باشي كه گويا خود او هستي نميدانم چه بگويم. تا سال 85 و يا 86 استاد برگشت ايران زياد رويم نميشد به استاد نزديك بشوم - شايد بلد نبودم- آخر يك خوش آمدگويي يك تبريكي نميدانم چرا اصلن به استاد نميتوانستم نزديك شوم. به هر روي دكتر علي محمدي در دانشگاه بوعلي مهره ايست ارزشمند و مايه اميد دانشجويان آن ديار. مردي فاضل و خوش سخن و خوش گو. ادبي بودن نمك او را بيشتر كرده است. براي محمدي عزيز و ساير اساتيد آرزوي سلامتي و توفيق دارم.



برچسب: ،
ادامه مطلب
امتیاز دهید:
رتبه از پنج: 0
بازدید:

+ نوشته شده: ۱۷ مرداد ۱۴۰۰ساعت: ۰۶:۱۶:۵۴ توسط:حسن موضوع: نظرات (0)