ريوايس ريوايس .

ريوايس

در توضيح دو عكس ماندگار در همدان: جلسه مسجد چمن نوروز97- استاد رضا فرهادي

در توضيح دو عكس ماندگار در همدان:

همه­ ي رنگ ها را مي توان در عكس جستجو كرد... البته با اين توضيح مي توان طيف هاي جمعيتي را هم در كنار هم يافت. افراد جوان، پير و سالخورده ميان­سال و البته زنان. رنگ هاي قرمز مسجد و گل هاي اطراف در صحن مسجد فضا را دو چندان زيبا مي كند. در عين شلوغي و نظم كم، حرارت و شور و شعف را مي توان در حضور دوستان ديد. خلاصه سنت شكني در جلسه، بيداد مي كند. يك لحظه احساس كردم در همدان نيستم. مگر ميشود كُل محراب مسجد را گرفت، ماهي گذاشت، و در آن هفت سين قرآني و حتا ايراني چيد آن هم براي محفل قرآني. جلسه اي كه آمده تا غير ممكن ها را ممكن كند. محفل قرآني كه اي كاش شبكه ي قرآن با آن دبدبه اش براي مراسم هاي نوروزي خود مي توانست يك الگو بديع داشته باشد. ولي نشد.




برچسب: ،
ادامه مطلب
امتیاز دهید:
رتبه از پنج: 0
بازدید:

+ نوشته شده: ۱۷ مرداد ۱۴۰۰ساعت: ۰۶:۲۰:۰۶ توسط:حسن موضوع: نظرات (0)

13 بدر سال 1397 در همدان

به نام خدا

الان كه اين مطالب رو ياداشت ميكنم.... همه ي ملت عازم بيرون هستند. اميدوارم به همه خوش بگذره. مردم هم به اين تعطيلات خوش هستند.

13 بدر در همدان معمولا گل جاها رو ميگيرند... به مانند: گنج نامه ، سر استخر، و دشت و دمن... چه ولع خاصي براي جوان ها براي اينكه خودشان را نشان دهد هست. 13 فارغ از همه ي صحبت ها به خير باشد.



برچسب: ،
ادامه مطلب
امتیاز دهید:
رتبه از پنج: 0
بازدید:

+ نوشته شده: ۱۷ مرداد ۱۴۰۰ساعت: ۰۶:۲۰:۰۵ توسط:حسن موضوع: نظرات (0)

شرح حال زندگي سيد اميرحسين مرتضوي / از زبان خودش

 

به نام خدا

22/10/1396

شرح­ حال سيد اميرحسين مرتضوي

درست اواسط ظهر در يك روز تابستاني در دهه 72 در بيمارستاني كه به ذهن نامش را ندارم، مادرم مرا به­دنيا آورد. شخص متولد شده در تاريخ 12/4/72 در خانواده­اي نيمه مذهبي در يكي از محله­هاي قديمي همدان يعني شيرسنگي از يك فضاي بسته و تاريك چشم به­دنيايي واقعي­تر پا نهادم.

خصوصيات متولدين تيرماه رو مي­شه يك مثلث برمودا دانست:

يك ضلعش عشق، يك ضلعش شهامت و يك ضلعش اصالت. كافيست نزديك او شوي درونش محو مي­شوي!

تحصيلات دوران عشق نونهالي (ابتدايي) را بعد از گذراندن خاطراتي كه از دوران كودكي به­يادگار ندارم در مدرسه علمي ابن­سينا واقع در چهارراه ابن­سينا شروع و پايان آن­را در مدرسه علوي شهرك مدني به اتمام رسانيدم.

از آن­جا كه پدري عاشق به درس خواندن دارم به­خصوص درس زبان انگليسي، بعد از پايان دوره ابتدايي، تابستان آن سال در مؤسسه زبان آكسفورد به پيشنهاد خانواده­ي آقاي سلطاني كه پسري به­نام اسحاق داشت و ايشان هم در آن مؤسسه مشغول فراگيري زبان­خارجه بود مرا در آن­جا ثبت­نام نمود.

معلمين زيادي را در آن روزگار در كلاس تجربه كردم اما معلم ترم­هاي اول كلاس را بيشتر در خاطر دارم كه جا دارد نام ايشان را در اين­جا بياورم، خانم شيرخاني. معلمي دلسوز و مهربان اما گاهي­اوقات اخمو. آن­روزگار آن­قدر ذوق يادگيري زبان را داشتم كه گويي غصه برايم معنا نداشت و دغدغه­اي رو حس نمي­كردم و هميشه شاگرد ممتاز زبان مي­شدم.

با شروع فصل پاييز و ريزش برگ­هاي زرد شده درختان و شروع مدارس، دوره­ي راهنمايي بنده در مدرسه علامه جعفري روستاي حسن­آباد آغاز گرديد و در همان ايام كلاس­هاي زبان را هم پيگيري مي­نمودم.

اما هيچ­گاه سختي­هاي آن­روزگار را براي رفتن به كلاس زبان را فراموش نمي­كنم. تا 5:30 عصر در مدرسه بودم و 6 عصر بايد به كلاس مي­رسيدم (از روستاي حسن­آباد به خيابان بوعلي) در آن ­روزهايي كه نه ماشين بود و نه آدميزاد مسلماني كه مرا به كلاس برساند.

دوران دبيرستان را كه هم­زمان با آشنايي بنده با استاد عزيزم آقا مهدي غفاري بود در دبيرستان حاجي­ بابايي در رشته رياضي و فيزيك موفق به­اخذ مدرك ديپلم شدم. در طي 4 سال دبيرستان تا همين الان تحت­نظر استاد غفاري عزيز مشغول آموزش كلام الهي هستم و چقدر لذت­بخش است خواندن قرآن.

از خاطرات شركت كردن در مسابقه يادم مي­آيد كه سال دوم دبيرستان بودم كه اولين رقابت جدي را با رقباي قَدَر همدان تجربه مي­كردم. كه در اولين رقابت جدي از دور مسابقات حذف شدم به­علت داشتن اعرابي ولي سال بعد قسم ياد كردم كه يكي از سه جايگاه اول تا سوم استان را به­خود اختصاص دهم اين را مي­شود از ميلاد اميرخاني پرسيد. سال سوم دبيرستان نفر سوم استان در رشته ترتيل را كسب نمودم. اين اولين و آخرين مقام دلنشين من در اين سال­هاست. چقدر خوشحال و سرحال بودم به قول استاد غفاري مگر مي­شود "آدميزاد اين­قدر خوشحال و سرحال باشد". افتخارات ديگري سال­هاي آتي آن كسب نمودم كه بماند چون دلچسبي آن مقام سومي كه براي بار اول آوردم را ندارد.

حفظ كردن قرآن، حفظ اشعار سعدي، تفريحات ماهيانه با بچه­هاي جلسهء­ قرآن، شركت در مسابقات، تمرين تواشيح، رفتن به كلاس­هاي اساتيدي همچون (استاد دهقان، استاد فرهادي، استاد ساعد و ...) را از خاطرات آن­روزها مي­توان اشاره نمود. مهرداد غلامي يادت مي­آيد چه روزگار خوشي بود؟؟؟؟؟

از دوران چهارساله دبيرستان برايتان بگويم:

شاگرد تنبل كلاس كه همه كار مي­كرد بجز درس خواندن البته ناگفته نماند در درس زبان­خارجه فقط شاگرد ممتاز بودم. بعد از گذران دوران جاهليت اوج شكوفايي­ام در درس خواندن در پيش­دانشگاهي رقم خورد اما حيف كه دير شده بود و بازمانده قبولي در كنكور سراسري شدم اما خدا با من يار بود و در سال 1390 در دانشگاه غيرانتفاعي عمران و توسعه همدان در رشته مورد علاقه خودم يعني عمران پذيرفته شدم و هر ترم كه مي­گذشت خدا را بيشتر شاكر بودم كه در همين دانشگاه پذيرفته شده­ام چون اون دانشگاهي كه من در ذهنم تصور مي­كردم بايد باشد همان بود و هر روز به افتخارات و شكوفايي استعدادهايم در آن دانشگاه اضافه مي­شد. شايد دلايلش پيدا كردن دوستاني خوب همچون سيد بهنام زمانپور، اميرحسين شريفي و علي اروندي و داشتن اساتيد خوبي مثل دكتر احمدرضا جعفري، مهندس الوانيان و مهندس سليمانيان بود.

در دوره كارشناسي نفر سوم كلاس شدم و با شرط معدل در همان دانشگاه در مقطع بالاتر يعني كارشناسي­ ارشد در رشته عمران- گرايش راه و ترابري پذيرفته شدم و در حال حاضر در مرحله پاياني ارشد هستم (پايان­نامه) و تا چندماه ديگر دفاع خواهم كرد. خاطراتي كه از دوره كارشناسي دارم و در ذهنم حك شده، سفر دسته جمعي با دوستان دانشگاه بود كه ترم آخر كارشناسي رفتيم پابوس امام­رضا. به­قول استاد غفاري خوش ماند نه خوش گذشت. خاطره 5 صبح برگشت از حرم به هتل دوست خوبم مهدي رهايي را كه براي هيچ­كدوم از بچه­هاي كلاس فراموش­نشدني است را به يادگار از سفر مشهد داريم كه بماند داستانش چه بود و چه گذشت.

حال كه در دوره كارشناسي­ارشد هستم و بخواهم خاطره­اي از دوره كارشناسي­ارشد را به قلم تحرير در بياورم مي­توان به اين 6 ماه اخير گريز بزنم. روزگاراني كه شايد خوش­ترين و تلخ­ترين روزهاي زندگي­ام را با S.N تجربه كردم. خاطره­اي كه برايم و در قلب خودم ساليان دراز خواهد ماند، تجربيات فراواني را كسب نمودم كه مهدي ترابي، محمدحسين رجبي، صالح رضايي، علي­رضا رضايي، علي تركمان، محمد و رضا تركمان، علي و محمد خزايي و ...( و البته رسول مختاري) برايتان در خلوت خود خواهم گفت. دوستان خوبم از خاطره­ي تظاهرات، اجاره دفتر، يك هفته شب زنده­داري، شب­هاي پُر استرس خوابيدن در شهرك، حس خوب كوه، ديدارهاي روزانه، بهترين هديه و ... كه اين­جا نمي­توان آن­ها را بيان نمود به­يادگار دارم. به قول نيما يوشيج «S.N برايم در رديف كساني هستي كه يادت روشنم مي­دارد».  

يك خاطره­ي زيبا از استاد راهنماي عزيز دل و نور چشم جناب آقاي پروفسور اوحدي برايتان بگويم: بعد از گذشت يك­سال از فعاليت­هاي مكرر بنده براي انجام آزمايش­هايم بر روي خاك مي­خواستم نتايج يك سال فعاليت را برايش ببرم كه وقتي خودم به نتايج مي­نگريستم هيچ تفسير درستي را نمي­توانستم از نتايج داشته باشم و خيلي مضطرب و نگران روز پنج­شنبه 8 صبح 14/10/96 قرار ملاقات با استاد راهنمايم داشتم كه بعد از مشاهده افتضاح نتايجم خيلي ناراحت شد و ديگر تا يك ربع با من صحبت نكرد و فقط به گراف­ها نگاه مي­كرد، گويا قهر كرده بود اما بعد اين مدت به خواست خدا مطلبي در ذهن استاد افتاد كه در صحت كامل نتايج بود و باور بفرماييد كه هم من و هم دكتر اوحدي ديگر روي زمين نبوديم از شدت خوشحالي. چقدر لذت بخش بود.

 



برچسب: ،
ادامه مطلب
امتیاز دهید:
رتبه از پنج: 0
بازدید:

+ نوشته شده: ۱۷ مرداد ۱۴۰۰ساعت: ۰۶:۲۰:۰۴ توسط:حسن موضوع: نظرات (0)

مسعود عباسي جامد

به نام خدا

آقاي «دكتر مسعود عباسي­ جامد» از حافظين كه مراتب اخلاقي را به حَد كمال رسانده­ اند. آقاي عباسي مردي صبور و از بانيان بسياري از جلسات حفظ قرآن كريم در سطح شهر همدان بوده و هستند. اين حافظ گرامي از مؤسيسن جلسه دور­خواني قرآن كريم مربوط به ماه مبارك رمضان مسجد سيّد­الشهداء شهرك شهيد مدني كه سابقه ­ي بالغ بر پانزده سال دارد، نيز هستند. جلسه ترتيلي كه مخاطبان فراوان داشته و باعث خيرات و بركات فراواني در آن منطقه شده­ اند. از اين كه بگذريم استاد عباسي مردي «متواضع» و «خوش­بين» به آينده­ي تلاوت استان مي­باشند. مردي كه براي خود بنده هميشه عزيز بوده و در كنار ايشان درس­هاي فراوان از اخلاق برده ام. دكتر عباسي از داوران مسابقات قرآن كريم سطح استان نيز هستند و در درس­هاي «وقف و ابتداء» و همچنين «تفسير» كه از كلام ايشان جاري مي­شود؛ هميشه موجب نشاط و طراوت در جلسات شده ­اند. هميشه بعد از جلسات قرآن در پارك فاز 2 شهرك مدني كه قدم مي­زديم، و راه مي رفتيم از كنار بودن با ايشان احساس ماندگاري و زنده ­بودن مي­كردم.



برچسب: ،
ادامه مطلب
امتیاز دهید:
رتبه از پنج: 0
بازدید:

+ نوشته شده: ۱۷ مرداد ۱۴۰۰ساعت: ۰۶:۲۰:۰۳ توسط:حسن موضوع: نظرات (0)

«پنجشنبه بازار» هاي همدان

به نام خدا

روزهاي پنجشنبه در همدان دلتنگي هاي مخصوص خودش را دارد. ولي اگه هوا بهاري و تابستاني باشه لذت گنج نامه و تاريك دره و قلل الوند را نبايد از دست داد. فكر ميكنم خودش يك كلاس ديداري در حضور خالق باشد. بگذريم ... يكي از خصوصيات پنجشنبه ها رفتن به «پنجشنبه بازار» همدان در شهرك فرهنگيان است. هياهوي خريد و ديدن مردم كوچه و بازار و ديدن دست فروشاني كه يا براي درآمد و يا كسب لذت در اين غوغا حاضر شده اند بسيار ديدني و جذاب است. ديدن آقاي كريمي «زيتون فروش» كه با اينكه از دنيا فقط بدي هايش را ديده ولي براي رضاي خدا چقدر با عشق كار مي كند و رضايت مشتري را در حد كمال برآورده مي كند؛ به نظر من ماهي يكبار اين اشخاص را ديدن بسيار خوب و انسان را ذوق زده مي نمايد. جالب ترين چيزي كه در اين برنامه پنجشنبه ها ديدم فروش بوقلمون زنده ي سفيد رنگ و ذبح آني آن بود. تا حالا نديده بودم كه آن هم ديديم. البته ديدني هاي پنجشنبه بازار همدان بيشتر و بهتر از قيمت هاي آن است. قيمت ها با بيرون تفاوت چندان ندارد. ولي تنوع عالي است. البته از آن حرف دوست پدر كه دو دهه­ي پيش گفته بود من هر وقت «سرگذر» مي روم آنقدر قيمت ها را برانداز مي كنم كه چشم هايم مي خواهد لوچ شود نيز؛ نبايد گذشت.



برچسب: ،
ادامه مطلب
امتیاز دهید:
رتبه از پنج: 0
بازدید:

+ نوشته شده: ۱۷ مرداد ۱۴۰۰ساعت: ۰۶:۲۰:۰۲ توسط:حسن موضوع: نظرات (0)

دو بيتي هاي جالب باباطاهر/، «كاست قاصدك»

به نام خدا

در مورد اينكه استاد دو بيتي هاي جالب و عرفاني و بسيار پر مغزي براي آواز انتخاب مي كنند، هيچ شكي نيست. از اين دو بيتي هاي زيبا سه مورد درج مي شود. در «كاست قاصدك» نحوه اداي كلمات و حالات شعر، واقعا شنيدني است.

ز دل مهر رخ تو رفتني نيست // غم عشقت به هر كس گفتني نيست

وليكن سوزش عشق و محبت  //   ميون مردمان بنهفتني نيست

** 

دل ار مهرت مورزه پس چه ارزه // نخواهم دل كه مهر تو نورزه

گريبون، هر كه از دستت كنه چاك//  به صد عالم، گريبون وا بيرزه

**

برندم همچو يوسف گر به زندان //  و يا نالم ز غم، چون مستمندان

اگر صد باغبان، خصمي نمايد//   مدام آيم به گلزار تو خندان

 



برچسب: ،
ادامه مطلب
امتیاز دهید:
رتبه از پنج: 0
بازدید:

+ نوشته شده: ۱۷ مرداد ۱۴۰۰ساعت: ۰۶:۱۹:۵۸ توسط:حسن موضوع: نظرات (0)

حاج عزيز كماليان

به نام خدا

حاج عزيز كماليان از قاريان و از مردان با اخلاص روزگار ماست. حاج عزيز را وقتي مخاطب قرار مي دهم؛ ميگويم حاجي عزيز و بعد با لبخند عرض ميكنم، حاجي اين «عزيز» ايهام دارد. مردي از ديدار مردان يعني مريانج. كسي كه در صداقت همتا ندارد. قرائت ترتيل شيرين و قرائت جذابي دارد. وقتي با حاج عزيز همراه و همسفر مي شوي... شتاب همراه با دقت ايشان و ريزه كاري هاي سفر تو را سر ميز درس مي نشاند و به انسان ياد مي دهد چه راه هاي هست كه حالا حالا ها بايد رفت تا به اين مرد با تجربه رسيد. از قديم كه با ايشان آشنا شدم مي دانستم كه در كار قرآن است. هر وقت ايشان را مي بينم ياد اوج خواني هاي اساتيد بزرگ مصري چون شحات و حصان مي افتم....



برچسب: ،
ادامه مطلب
امتیاز دهید:
رتبه از پنج: 0
بازدید:

+ نوشته شده: ۱۷ مرداد ۱۴۰۰ساعت: ۰۶:۱۹:۵۷ توسط:حسن موضوع: نظرات (0)

غلامرضا(بابك) خاكساري/ كشتي گيري از نسل قديم.

به نام خدا

بابك خاكساري را از ابتداي كودكي مي شناسم. اينكه نام دوم دكتر خاكساري چرا بابك است؛ تا حالا نپرسيده ام. شوخ طبي و طبع روان از ويژگي هاي ايشان به شمار مي آيد. دوستي تمام عيار و معلمي نمونه. بابك خاكسار با اينكه نزديك به يك دهه از من بزرگتر است را هميشه از دور نگاه مي كردم و هميشه در زمان كودكي او را دوست داشتم و مي خواستم مانند او باشم. وقتي بچه هاي كوچك وارد يك جمع بزرگ ميشوند و مي بيند در بين آن همه جمعيت و مردم يك نفر محكم حرف مي زند و همه چيز را مي داند؛ واقعا بچه ها دوست دارند به مانند او شوند و او را الگوي خود قرار دهند. غلامرضا خاكساري الان هم الگوي من است. در اثبات خود و حرفهاي حقش. پدر ايشان سالها مربي من بوده اند و يك بار دستش را بوسيدم. پدر هم مردي با نشاط و الگويي هستند. براي هر دو عزيز آرزوي توفيق و صحت و سلامت دارم. الان كه افتخار دوستي و همكاري با دكتر خاكساري را دارم و حتا گاهي اوقات شوخي هاي در گوشي مي كنيم را براي خود يك امتياز مي دانم و از اين رابطه لذت مي برم. ايشان متولد هر ماهي باشد، باعث سرآمد آن ماه است...



برچسب: ،
ادامه مطلب
امتیاز دهید:
رتبه از پنج: 0
بازدید:

+ نوشته شده: ۱۷ مرداد ۱۴۰۰ساعت: ۰۶:۱۹:۵۴ توسط:حسن موضوع: نظرات (0)

فردين غفاري / مرد آرزوي هاي من/ مردي كه در فوتبال به حقش نرسيد.

به نام خدا

فردين غفاري مردي از جنس ملاير. با تمام سختي ها و نفرت هاي روزگار زندگي كرده. همه ي ما براي او زده ايم ولي او براي همه ما ساخته. مردادي تمام عيار. هيجاني اصيل. مردي كه در فوتبال هرگز به حقش نرسيد. رازهاي درونش را فقط خودش و خدايش مي دانند. درووود خدا بر فردين.



برچسب: ،
ادامه مطلب
امتیاز دهید:
رتبه از پنج: 0
بازدید:

+ نوشته شده: ۱۷ مرداد ۱۴۰۰ساعت: ۰۶:۱۹:۵۲ توسط:حسن موضوع: نظرات (0)

عظيم تركمان/ مردي از قديم

به نام خدا

هر از چند گاهي خداوند افرادي را به انسان معرفي ميكند كه هر چه كنكاش كند به عظمت و بزرگي اين افراد دست پيدا نميكند. يعني اين افراد كه خالق خداوند هستند ؛ آدم متوجه مي شود چقدر حرف براي گفتن دارند و ما با اين همه ادعا از آن غافل. يكي از مردان خوب خدا عظيم تركمان است. هم دوست و هم برادر و هم عاشق زندگي. درس ها بايد از او آموخت....



برچسب: ،
ادامه مطلب
امتیاز دهید:
رتبه از پنج: 0
بازدید:

+ نوشته شده: ۱۷ مرداد ۱۴۰۰ساعت: ۰۶:۱۹:۴۸ توسط:حسن موضوع: نظرات (0)