ريوايس

در تابستان 95 با ورود قاريان متبحر پايتخت نشين و .... در همدان به مناسبت مسابقات قرآني دانش آموزان سراسر كشور، قريب به 20 نفر كه در نوع خود بسيار جالب بود، چيزي كه واقعا عليرغم اينكه همدان اساتيد مجربي دارد ولي هرگز چنين خاطره اي را به خود نخواهد ديد. اما حيف كه هيچ استفاده اي از اين نعمت عظيم نشد. ولي دوستان بنده حد مطلوب را به جا آوردند....

يادم هست كه از مقالاتي كه به رشته تحرير درآمده بود (فكركنم توسط استاد فراهاني) در مورد راست پنجگاه گفته بودند:

 در تعزيه وقتي كسي گوينده ي صداي پيامبر (ص) باشد، بايد در دستگاه راست و پنجگاه اين مطلب را ادا نمايند. حتمن به خاطر حسي كه به انسان دست مي دهد ، صميميت ، درستي ، صداقت و گرمي و... براي خودم هم جالب بود وقتي گفته بودند اين دستگاه را اساتيد در ابتدا به هنر آموزان آموزش نميدادند تا فرد قابليت پيدا كند و....

تركيبات جالب و خواندني در تلاوت قرآن و حتا در موسيقي عرب:

اساتيد اين فن نام نهاده اند به شرح ذيل:

شوق طرب: تركيب مقام كرد و صبا را شوق طرب گويند.

فرحفزا: تركيب نهاوند و كرد را فرحفزا نام نهاده اند.

طرز نوين: تركيب مقام كرد و حجاز را طرز نوين گفته اند.

ديشب آنقدر سبك شده بوديم كه در آسمان ها سير ميكرديم. مگر ممكن است آدميزاد اينقدر بهش خوش بگذرد. ديگه اصلا غصه معنا نداشت. همه ي آن چهل يا پنجاه نفر روي زمين نبودند. در منزل آقاي سيفي عزيز. امير حسين مرتضوي ميخاست بخواند نميدانم چه شد نخاند. همه چيز براي پرواز مهيا بود در آن دو ساعت. همه بودند. آقاي فرازمند، رنجبران( به من گفت تك پر شدي) ، و خيلي هاي ديگر . حتا كيوان هم آمد با من قهر كرده بود چند ساعتي.

استاد ساعد كه آمد رنگ هايجديد به ما اضافه شد. چه محضر گرمي دارد اين جوان خوش چهره . برق چشمان آقاي ساعد شبيه خيلي از مردان و بچه هاي جلسه قرآن بود. گويا اين برق چشم راديده بودم  . در كجا نميدانم. چقدر شفاف و درخشان . مثل ياقوت. مثل چشمان محمد طهوري از عشق مي باريد.

استاد عليزاده هم بود. يك لحظه احساس كردم به تمام آرزوي هاي دوران بچگيم رسيده ام و آن در كنار حاج آقاي عليزاده بود. سرم به آسمان ميخورد. چقدر ثروت مند شده بودم يك طرف حاج آقا عليزاده و طرف ديگر محمد جواد و حاج آقاي ساعد. مگر يك انسان مي تواند اينقدر بزرگ و سرحال شود.

ديشب در بالاي قله الوند براي اولين بار در آبان ماه95 برف نشست. حتا الوند هم خوشحال بود. ما شايد در انتهاي شهر همدان در گوشه اين جهان نشسته بوديم ولي به قول كيوان در بهشت هم چنين جايي به انسان نميدادند.

هميشه دوست داشتم به حسين سيفيان يك كادو خوب دهم و از آنجا كه دل خيلي پاك و صادقي دارد كادوي قشنگي فكر ميكنم به او اهدا شد.

حاج آقاي رنجبران در اين چند ماه قله هاي عشق را به خوبي طي كرده و اين را از نگاه هاي او ميتوان دريافت. او هم مثل سيد مهدي مرتضوي از ما جدا شده و فاصله هاي را با شور طي ميكنند . عين اميرحسين گرد راه آنها را ميبينم.

چقدر ديشب خوش ماند و خوش سپري شد. آقاي مهدي ساعد عشق ماست و ديشب افتخار داد. حتا آقا مرتضا هم لذت برد....

هواي همدان دارد باراني مي شود و يكي از دل انگيز ترين روزهاي پاييزي را داريم شروع مي كنيم. از دهم آبان به اين طرف برگ هاي درختان در همدان شروع به ريختن مي كند و مردم ديگه لباس هاي گرم مي پوشند . ديگه عموم خدا بيامرز هم نيست كه با هم بريم تو هواي پاييزي همدان و يا ملاير و باران بياد و نوار گوش كنيم. خدا رحمتش كند. روزها چقدر زود سپري مي شوند و من همش بي خيالم . گاهي وقتها كار به آدميزاد زور ميگه ولي به آقاي جلوه اين كاره هميشه هستش. نوشتن هم سخت شده ولي حيفيم آمد توي اين هواي عالي چيزي ننويسم. جواد عليزاده ي عزيز اين روزها در بهترين موضع قدرت قرار گرفته و مي توان ديگر به او اطمينان كرد. يعني از ماه رمضان امسال ديگه بيشترشناختمش ، اونجا كه كامراني اذيت مي كرد و آقا جواد با سختي جواب آن جوان خوش سيرت را مي دارد. اميرحسين خان مرتضوي سادات هم بزرگي ميكند و ديگه از دور دستها ميبينمش كه ازما سبقت ميگيرد و ميرود ، خوش بتاز اي جوان خوش نام. حاج حسين سيفي هم خيلي خوشحالم كه بيشتر با اين مرد الهي آشنا شدم. حاج حسين به روز به روز است و به نظرم مسائلش اگر حل شود، خيلي از تهراني ها و مشهدي ها بايد بيان پيشش و درس ها بگيرند. خيلي خوشحالم كه در منطقه ما اينقدر دوست خوب و خوش دارم. هر هفته از حاج حسين رنجبران كه مانند برادر بزرگ ماست استفاده مي كنيم و اينكه هميشه پايه و آماده است از اين مرد بزرگ لذت مي برم. مهدي مرتضوي جوان صبور و متين نيز جاي خيلي زيادي براي كار كردنروي خودش دارد و ان شاا... به مطلوب خويش نيز مي رسد . البته خاطره اي از سيد مهدي مرتضوي دارم كه تقريبا 12 يا 15 سال ديگر به شرط حيات براي خودم برايش تعريف ميكنم.

شهريور ماه ، روزهاي پر بركتي دارد و من به شهريور ماه خيلي علاقمندم. تولد جمال ميرزايي هم در همين 20 شهريور هست. ديگه روزهاي آخريست كه ميشه توي پارچ آب يخ ريخت و يا نوشابه را با يخ خورد. يك جعبه نوشابه ي قديمي سياه و زرد از حميد كيوان گرفت كه به مروز  با احسان غفاري بخوريم. هيچ چيزبه اندازه نوشابه گوارا نيست. قديم با كماج ميخورديم. ديشب از دور امامزاده عبدا... كه پياده رد ميشدم ديدم يك عده از رستوران صندلي ها را بيرون كشيدن و در انزار نوشابه و ساندويچ ميخورد. كلي صفا ميكردند. يادم افتاد قديم نوشابه و كماج را با هم ميخورديم. مزاجم كمي گرفت. ياد روزهاي تابستان بخير و با شتاب به سوي روزها خوب آينده.

سيد عزيز از آنهايست كه ديگر ميشود - بيشتر از قبل به او اطمينان كرد. پخته و پروريده براي كارهاي بزرگ آفريده شده است. همهچيز تمام است. ديگر ميشود لقب دوست واقعي به او داد. هيچ وقتدوست نداشتم كسي را به خلوت درون خودم راه دهم - حتا احسان را- ولي از امروز دوست دارم او مرا تحويل بگيرد و حرفها درگوشي به هم بزنيم. دلم برايش تنگ شده . شايد ده تا خانه بيشتر با هم فاصله نداريم ولي خيلي دلم در اين چند روز برايش تنگ شده است.چقدر خوب است آدم كسي را برايخوب بودن و اصل دوستي دوست داشته باشد.

سيد امير حسين يك مربي واقعي است. يك قاري شش دنگ و كوك شده است. گاهي وقتا فكر ميكنم ، من كه چند سال از او بزرگترم- خيلي مانده است به او برسم. حتا تازگي ها مهدي و ميلاد امير خاني هم اينجوري شدن. خيلي بزرگ شدن در راه معرفت و خود شناسي. راستش به آنها حسادت ميكنم و البته افتخار.

امير حسين خانواده بزرگ و خوبي دارد. پدر ساده و خوش برخوردش و محبتهاي كل خانوادشان به ما. براي كوچه ي ما بركت در وجود اينهاست. كاش سيد ادعاي نبوت كند تا به او ايمان بياورم و در راهش جهاد كنم. چقدر خوب است يك نفر اينقدر خوب باشد. البته كه مهرداد غلامي هم در معرفت و حتا هادي نظري به او خيلي نزديك ميشوند . ولي سيد چون سيد است يك رنگ و بويي ديگر دارد. واقعا كه چقدر خوب است انسان بتواند احساسات خودش را بيان كند و چقدر سخت كه نتواند....

سيد را دوست دارم و از اينكه چنين دوستاني دارم به وجود آنها افتخار ميكنم.

اين روزها مشغول تربيت چند نفر از قاريان آينده دار خطه ي مدني است. خوش به حالش.... از پشت سر كارهايت را دنبال ميكنم اقا سيد گل............

مسعود صفري از قاريان خوش خوان و خوش نوا و البته تجويد دان همداني است. سن ايشان از 30 سال بيشتر نيست و بسيار ساكت و موقر و آموخته به روابط اجتماعي و با ادب است. خيلي كم حرف و سنگين. لاغر و بدون يك گرم چربي اضافه . شايد همين مسئله باعث شده تلاوت و صداي خيلي شفافي داشته باشد. تلاوت ترتيل ايشان بيشتر به سبك ترتيل مي خورد تا سايرين. خوش چهره و با ادب . دو سالي هست برنامه هاي ايشان را دنبال ميكنم و ايشان را فردي شايسته و آينده دار مي دانم، اگر ... البته ايشان نه به اين تعريف ها احتياج دارند و نه به اين چيزها اهميت مي دهد... براي ايشان آرزوي سلامتي و توفيق دارم. عكس ايشان در كنار اساتيد ارجمند حاج آقاي عليزاده و امير حسين مرتضوي ديده مي شود.