پنچري
سرميز ناهار بحث سر اسم و فاميل بود
ك يهو مامانم يه چي گفت و پشمام ريخت:||
گف زهرا پنچر:|
خدا عليرضا و كيميا رو خفه نكنه🤝
علاوه بر بلاگفا حالا خيلياي ديگم بهم ميگن زهرا پنچر:")
برچسب: ،
ادامه مطلب
سرميز ناهار بحث سر اسم و فاميل بود
ك يهو مامانم يه چي گفت و پشمام ريخت:||
گف زهرا پنچر:|
خدا عليرضا و كيميا رو خفه نكنه🤝
علاوه بر بلاگفا حالا خيلياي ديگم بهم ميگن زهرا پنچر:")
زيادي بيخيال و بي حوصله شدم
فقط همون تايمي ك ميرم موسسه حالم خوبه و با بچه ها بگو بخندميكنم
جوري بيخيال دنيا و عالم شدم ك اگه مامانم يهو بياد بگه
تو بچه ي ما نيستي
ميگم عاا اوكيه
و شايد تهنا ريكشنم همين باشه
اين حجم ا بيخيالي اصن خوب نيس"
ميتونم خوشال باشم ك چشمام ن پف كرده ن قرمز شده
برا گريه اي ك كردم-
-به تو از دور سلام...
گذري كن كه ز غم راه گذر نيست مرا :)
با كامنت مطي كلي گريم گرفت و دلم گرفت
از خدا ممنونم بخاطر آشنا شدن باهاش
چن وقته ك ميرم تو بروز شده ها و وبلاگاي روزمرگي نويسو ميخونم
و نصفشونو گذاشتم وبلاگ دوستانم
و چقدر قشنگن :)))))
و قشنگتر از اون اينه ك يهو بين اين همه وبلاگ
بري تو وبلاگ آشنا و دوستت
مثل نجلا :)
تو وباشون خاموشم و اگه خيلي خوشم بياد ازشون كامنت ميذارم واسشون
قبلا ب محمدعلي گفتم
مثلا فك كن يه اكيپ ديگه عين ماها تو يه وبلاگ ديگه با كلي آدم جديد
باشه چ جالب ميشه ن؟
كلي آدم ديگه تو بلاگفا ك باهم دوستن مثل ما
و ما از وجودشون بي خبريم.
+موهات رنگ دنياي منه:)
-سفيده؟
+موهات رنگ دنياي منه:)
-سياهه؟
هيچكدوم از ديالوگاي بالا قشنگ نيستن.
مطيِ من. مطمعن باش فردا موفق ميشي:))))))
كلي تلاش كردي و خوندي
رخ گشنگ و مهربون توهم همينطور:)))
درس خوني از نوع زيادش:)
فاطمه طلاي مهربون :))))))
توهمممم امسال كنكورتو عالي ميدي و سال ديگه داري درس حقوق و وكالتو ميخوني:))))
انشالله همتون رشته و دانشگاهي ك ميخوايدو مياريد.
وقتايي ك عصبي بود با انگشترش بازي ميكرد و ميگف تا نيم ساعت باهام حرف نزن
امكان داره چرت و پرت بگم بهت ناراحت بشي
وقتي ميخنديد سرشو چندتا تكون ريز ميداد و بعد ميانداخت پايين
غذاهاي خورشتي رو دوس نداره
خيلي منظمه( نقطه مقابل من)
موهاي جلوش بلندتره و تيك داره و هي ميدتشون بالا و هي مي افته رو پيشونيش :")
ساعتش پروانه ايه و موقع رانندگي اذيت ميشه
از نظرش كوتاه نمياد حتي اگه اشتباه باشه پاش وايميسته
وقتايي ك حالش بده و الكي ميخنده گوشه چشمش چين نمي افته
قبلا كه بود وقتي ميدونست يه حرفي توي گلوم گير كرده ميفهميد
ميگفت ببين حرفتو كامل بگو كه حالت چشمات نصفشو گفت :)
گوشي ك دم گوشش ميگيره آرنجشو ميده بالا(كنارش باشي ميخوره تو صورتت)
ميدونم وقتي بهش سلام ميكنم بايد اول از اوضام بگم و حالشو نپرسم
عينك جذاب ترش ميكرد
اگه تا حد مرگم عصباني بشه يكي جلوش بخنده نميتونه خندشو كنترل كنه و اونم خندش ميگيره
حواسش ب همه چي هست حتي اگه نگاه نكنه
اون روز ك پام پيچ خورد با اينكه حواسش يه جا ديگه بود سريع برگشت گف مواظب باش
تن صداش پايينه و با آرامش حرف ميزنه و وسطاش يه لبخند ريزم ميزنه
وقتي ك ميخنده يكم همراه با خندهاش نفسشو بيرون ميده و ميخنده و بي نهايت جذابه اين مدل خنده هاش:)
وقتي ك ميخنده گوشه چشماش چين مي افته و گوشه لبش خط مي افته و گونش يكم چال دار ميشه
وقتي ك ميخنده سرشو تكون ميده و پايين ميندازه و دستشو ميكشه گوشه لبش
موقعايي ك ذهنش درگيره بهش يه حرفي بزني دفعه اول نميفمه و بايد دوباره تكرار كني
وقتايي ك ذهنش درگيره بايد تنها باشه و به يه جايي خيره شه و آبميوه بخوره
موقعايي ك ذهنش شلوغه تن صداش مياد پايين و چشماش خسته ميشه
اگه ظهر بخوابه ديگه نميشه طرفش رفت اگه بري دهنت رو ب پهناي عمود سرويس ميكنه و تنها راه حل اينكه نذاريش ظهرا بخوابه
ميدونم ك عطر بوگارد و لجند رو دوست داره :)
از مزه ريختناي بي موقع داداشش حرصي ميشد
داداشش رفتارش دقيقا برعكس اون بود
كسيو داريد اينطور آناليزتون كنه؟ :')
كاش مهاجر برگرده ك امشب بريم حرف بزنيم با مطي و اينا
اينطوري استرس نميگيرن واسه فردا
ب مطي گفتم امروز حق درس خوندن نداري ولي ميخواد بخونه
ميگه حس ميكنم هيچي ياد ندارم
بايد فك كنم ببينم ب بچه هاچطوري انگيزه بدم امشب😐
فاطمه نجلا الي رخ مطي .يسنا . كاش مهاجرم بياد
من فردا صبح زود بيدار ميشم ك با مطي حرف بزنم استرس نگيره
هرشب ساعت ۳ ميخوابه امشب چطوري بخوابه خدا🤦🏻♀️😑
دنبال يه راهيم ك ب بچه ها انگيزه و انرژي بدم ك استرس نگيرن
جوري ك خودم امسال كنكور ندارم ولي واسه بچه ها استرس دارم🤦🏻♀️😐