ريوايس

ميگويند خوشي براي بچه هاست. اين حرف درست است. در عرفان چقدر خوب است آدم بچه باشد. با ذوق و شوق بچگي با ذوق يادگيري و فراگيري كودكانه، بچه ها چقدر دوست دارند مطلب ياد بگيرند. زود آشتي كردن و زود ناراحت شدن. دعوا كردن و سريع بخشيدن. وقتي بزرگ ميشوي اكثر اوقات خنده هايت چقدر تلخ ميشود و عجيب تر وقتي كه ميداني پشت آن خنده ها چه ميگذرد خدا رحم كند آدم ميترسد. "طناب دارت هم در خيال خويش ميبندند". هميشه بچگي خوب است. 

استاد ابوالقاسمي در قرآن براي من مثل استاد شجريان در آواز است. حاج احمد خيلي شيرين و جذاب صحبت ميكند. البته استاد زياد هم خوشش نميايد از او بيشتر بلد باشي. استاد ابوالقاسمي با تمام تاكتيك ها و نحوه و اراده خواندن اساتيد بزرگ مصري آشناست و ما تازه واردها تا لب به قرائت باز كنيم تا آخر همه چيز را ميخاند. استاد با داستان ها و مثال هاي آماده اي كه دارد هميشه كلاس را بر سر ذوق مي آورد. قد استاد تقريبا 185 است و چهارشان ولي كمي از شكم چاق شده است. قرائتش زيباست. اگر چند سال پيش هم پيش ايشان خوانده باشي با تمام مختصاتش به خاطر دارد. ضريب هوشي بالاي ايشان باعث شده كوچكترين حركتي از نگاه ايشان دور نماند، يعني اگر سر جلسه بلند شوي ميداند چه ميخاهي بكني يا حرف بزني منظور تو را ميفهمد خود استاد ميگويد از سال 63 كلاس داري كرده است. بيانش زيبا و برگرفته از نهاد پاك و جوهر وجودش است. حاج احمد آقا استادي تمام عيار در زمينه ي صوت است و يك تهراني خالص. نسخه هاي او براي هر قاري متفاوت است و به اعتقاد من تجربيات فنون تلاوتش در حال حاضر از تمام اساتيد قرآني ايران بيشتر است. براي استاد از خداوند توفيق روز افزون و انرژي مضاعف ميطلبم.

به نام خدا

دكتر حائري با آن ته لهجه ي زيباي همدانيش تعريف ميكرد كه: خداوند به وسيله ي حضرت خضر 2 نكته را به موسا ياداوري كرد.

 1- وقتي مادرش او را در سبد (زنبيل)گذاشت و به رودخانه انداخت جالب است اصلا خيس و تر نشد. وقتي بزرگتر شد موسا و خضر در قايق نشستند وقتي خضر قايق را سوراخ كرد موسا ترسيد ؛ خضر فرمود نترس خداوند يكبار ديگر تو را از رودخانه نجات داده است و ديگر الان بزرگ شدي و به خدا توكل كن.

2- آنجا كه خضر سر آن پسر جوان را ميخاست ببرد  موسا گفت: چه ميكني؟ خضر فرمود تو يكبار يك نفر را با مشت كشتي نگران نباش، اين به مصلحت است.

حالا كه قرار شده از مذهب صحبت كنم به معرفي 2 تن از بزرگاني كه با آنها برخورد داشته ام ميپردازم. هر دو سيد هستند و داراي شئونات اخلاقي بسيار بالا. همه اش غرق در كارهاي فرهنگي. دوست داشتني و بزرگ. اين عزيزان اگر ورزش هم ميكنند براي دفاع از رهبرشان و آقايشان است. نيت خالص است و من اين را در نگاه هاي آنها ديده ام. مهربان و آگاه به مسائل زمان خود. بيخودي زير علَم كسي سينه نميزنند. "سيد روح اله" كمي؟ اهل شعر و ذوق است. يكبار قرار گذاشت گفت بيا صحبت كنيم؛ نگفته آنقدر به من مزه داد كه الان كه يك سال از آن قرار ميگذرد جرات نكرده ام بروم تا مزه اش را زير دهن همچنان داشته باشم و حس كنم. سيد حميد به من زياد لطف دارد كانون مكارم الاخلاق را با دوستان بسيار خوبش راه انداخته و كلي به جوانان خدمت ميكند. سيد حميد هم ورزشكار خيلي خوبي هست و هم دوست و معلم و مربي بسيار خوب؛ كاش ميشد ذره اي از خوبي هاي او را داشته باشم يا اصلا من هم مثل او فكر كنم. آقا سيد روح اله هم آنقدر خوب است كه در سنگري كه خدمت ميكند جانانه ايستاده و الگو ي خوبي براي سايرين و مسئولين است كه چطور ميشود بي ادا هم كار كرد. اينان مردان پاك و بزرگ ايران من هستند و من به وجود چنين انسان هاي افتخار ميكنم.

برخي اوقات انسان بعضي از بزرگان را ميبيند و از آنها درس ميگيرد. تحمل سختي ها و مشقتها انسان را بزرگ ميكند. البته خيلي از بزرگان هم لازم نيست اصلا مشهور باشند. يك بيت در ادبيات معاصر هست كه آدميزاد را به انسان بودن خودش اميدوار ميكند و انسان ميگويد بد هم نبود ما روي زمين آمديم تا خيلي چيزها را تجربه كنيم. ديروز به ماشين كه نياز به صافكاري داشت از خطر(خضر) عبور كردم. خودم را به نواري از استاد در دستگاه ماهور ميهمان كردم. مزه اش خوب بود. خضر جاي خوبي است. اكثرا فقرا در اين محله زندگي ميكنند. انسان هاي متدين و با آبرو. اكثر هيئت هاي مذهبي هم در خضر اجراي برنامه دارند. اكثر كساني كه به نمازجمعه مي آيند هم اهل خضر بوده و يا هستند. بيشتر خانه هاي تيمي هم در خضر از مشتريان دعوت به عمل مياورند. جوانان خوبي هم دارد برعكس بالا شهر ولي حيف كه فقر انسان را اذيت ميكند.

سه گاه دستگاه شادي است ولي كمي غمگين. دل آدميزاد ميگرد؛ چه ميخاني چه با ساز بزني چه برايت بخانند. تامل برانگيز است. استاد حسين عليزاده 20گوشه براي اين دستگاه نواخته است. استاد هم اين دستگاه را خوانده است. اقاي محمود كريمي و عبداله خان دوامي نيز سه گاه خانده اند. استاد دوامي در گوشه زابل در انتهاي ان يك تحرير زيبا و جالب اجرا ميكند كه استاد مرادي ميگفت به ان معربك ميگويند. سه گاه در عربي هم هست و در تلاوت و اناشيد از ان زياد استفاده ميشود. گوشه ي سازي بسته نگار با گوشه مقام صبا در عربي كه تركيبي از صبا و سه گاه است همنامي دارد.

الان كه اين مطلب را مينويسم ، علي البنا جزء 29 قران را بصورت ترتيل ميخاند. آقا سلمان الماسي ميگويد صدايش چقدر شبيه شماست و من خوشم ميايد. شايد به اين خاطر بوده است كه استاد دهقان به من گفت كه از علي البناء تقليد كن. ديشب رفتم جلسه از ساعت 7 تا 10 شب نشستن در آن سرما خسته كننده است ولي شيرين . حاج آقا دهقان نميگذارد بد بگذرد. يك پيرمرد توپل با عينك خوش رو و سرحال با 70 سال سن مثل بچه هاي مودب كنار حاج آقا دهقان نشسته بود. گرد و قلنبه بود. دوست داشتم به او نزديك شوم و بگويم با اين سادگي كه داري هر دعايي كني مستجاب است. جرات نزديك شدن به او را نداشتم. يك پيرهن سفيد و روي آن يك پوليور هم داشت كه يقهي پيرهم سفيده از آن بيرون زده بود و زياد آنكارت نبود. چهره داد ميزد روستايي است و چقدر زيبا. آقا رضا بهرامي هم آمده بود . ايه اول ايت الكرسي را خواندم ، وقت كم بود زياد جالب نشد. تمرين زياد نداشتم. علي البنا زيبا ميخاند مخصوصن سوره ي بقره را. آقاي صفربسته و اشتاد و صلواتي و تشكري و مظاهري هم بودند.

دلبرها انواع مختلفي دارند. انواع و اقسام. سوز دل ها در دنيا زياد است. سوزهايي كه تا اعماق استخوان انسان را ميسوزاند و درد عشق را به انسان ميخوراند. در روزهايي كه معنا و مفهوم عشق را به هر نوعي خراب ميكنند اين ابيات زيبا تقديم ميگردد.