ریوایس

+موهات رنگ دنیای منه:)

-سفیده؟

+موهات رنگ دنیای منه:)

-سیاهه؟

هیچکدوم از دیالوگای بالا قشنگ نیستن.

مطیِ من. مطمعن باش فردا موفق میشی:)))))) 

کلی تلاش کردی و خوندی

رخ گشنگ و مهربون توهم همینطور:))) 

درس خونی از نوع زیادش:) 

فاطمه طلای مهربون :)))))) 

توهمممم امسال کنکورتو عالی میدی و سال دیگه داری درس حقوق و وکالتو میخونی:)))) 

انشالله همتون رشته و دانشگاهی ک میخوایدو میارید.

وقتایی ک عصبی بود با انگشترش بازی می‌کرد و میگف تا نیم ساعت باهام حرف نزن 

امکان داره چرت و پرت بگم بهت ناراحت بشی

وقتی میخندید سرشو چندتا تکون ریز میداد و بعد می‌انداخت پایین
غذاهای خورشتی رو دوس نداره 

خیلی منظمه( نقطه مقابل من)

موهای جلوش بلندتره و تیک داره و هی میدتشون بالا و هی می افته رو پیشونیش :") 

ساعتش پروانه ایه و موقع رانندگی اذیت میشه

از نظرش کوتاه نمیاد حتی اگه اشتباه باشه پاش وایمیسته

وقتایی ک حالش بده و الکی میخنده گوشه چشمش چین نمی افته 

قبلا که بود وقتی میدونست یه حرفی توی گلوم گیر کرده میفهمید
میگفت ببین حرفتو‌ کامل بگو که حالت چشمات  نصفشو گفت :)

گوشی ک دم گوشش میگیره آرنجشو میده بالا(کنارش باشی میخوره تو صورتت)

میدونم وقتی بهش سلام میکنم باید اول از اوضام بگم و حالشو نپرسم

عینک جذاب ترش میکرد

اگه تا حد مرگم عصبانی بشه یکی جلوش بخنده نمیتونه خندشو کنترل کنه و اونم خندش میگیره

حواسش ب همه چی هست حتی اگه نگاه نکنه 

اون روز ک پام پیچ خورد با اینکه حواسش یه جا دیگه بود سریع برگشت گف مواظب باش

تن صداش پایینه و با آرامش حرف میزنه و وسطاش یه لبخند ریزم میزنه

وقتی ک می‌خنده یکم همراه با خنده‌اش نفسشو بیرون میده و میخنده و بی نهایت جذابه این مدل خنده هاش:) 

وقتی ک میخنده گوشه چشماش چین می افته و گوشه لبش خط می افته و گونش یکم چال دار میشه

وقتی ک میخنده سرشو تکون میده و پایین میندازه و دستشو میکشه گوشه لبش 

موقعایی ک ذهنش درگیره بهش یه حرفی بزنی دفعه اول نمیفمه و باید دوباره تکرار کنی 

وقتایی ک ذهنش درگیره باید تنها باشه و به یه جایی خیره شه و آبمیوه بخوره 

موقعایی ک ذهنش شلوغه تن صداش میاد پایین و چشماش خسته میشه 

اگه ظهر بخوابه  دیگه نمیشه طرفش رفت اگه بری دهنت رو ب پهنای عمود سرویس میکنه   و تنها راه حل اینکه نذاریش ظهرا بخوابه

میدونم ک عطر بوگارد و لجند رو دوست داره :)

از مزه ریختنای بی موقع داداشش حرصی میشد 

داداشش رفتارش دقیقا برعکس اون بود 

کسیو دارید اینطور آنالیزتون کنه؟ :') 

کاش مهاجر برگرده ک امشب بریم حرف بزنیم با مطی و اینا 

اینطوری استرس نمیگیرن واسه فردا 

ب مطی گفتم امروز حق درس خوندن نداری ولی میخواد بخونه 

میگه حس میکنم هیچی یاد ندارم 

باید فک کنم ببینم ب بچه هاچطوری انگیزه بدم امشب😐

فاطمه نجلا الی رخ مطی .یسنا . کاش مهاجرم بیاد 

من فردا صبح زود بیدار میشم ک با مطی حرف بزنم استرس نگیره 

هرشب ساعت ۳ میخوابه امشب چطوری بخوابه خدا🤦🏻‍♀️😑

دنبال یه راهیم ک ب بچه ها انگیزه و انرژی بدم  ک استرس نگیرن

جوری ک خودم امسال کنکور ندارم ولی واسه بچه ها استرس دارم🤦🏻‍♀️😐

هیشی نمیگم:) 

اینو گوش بدین

[🎧🌊]

و 

[🎧🍃]

من با اینا آروم میشم :)

خسته ا چی؟

خسته ا بحث فلسفی با گااااااااو:)))) 

خسته از اینکه توانشو ندارم ب یه سریا بگم گمشو

ب یه سریا بگم دهنتو ببند

یه سریارو از زندگیم حذف کنم 

خسته ازاینکه تو عکس شناسنامم عین عن افتادم 

خسته ازاینکه پسره گف کلی موهات بیرون بود همش کات میکردیمش

خستممممم 

خسته از ترس نیاوردن تجربی

از نابود شدن ارزوهام 

کاش امتحانارو حضوری نمیکردن 

کاش ترک تحصیل میکردم و نمیدیدم ک تجربی نمیارم 

حتی ا سیدم خجالت میکشم 

خاک تو سرم ک زرتی عکس فرستادم 

دلم میخواد یه جای خیلی سرد باشم

مثلا یه کوه 

که در ماشین بازه و صدای آهنگ تمومش کن از احمد سلو میاد 

باده و تاریکه و چراغای ماشینا دیده میشه

تا میتونم داد بزنم و خودمو خالی کنم 

شاید مسخره ب نظر برسه این حرفم ولی بنظر کلاس خانم حسینی کسل کننده شده و میترسم ک با بچه ها سر کلاسش دعوام بیفته 

منی ک عاشق کلاسای خانم حسینی بودم و لحظه شماری میکردم واسشون الان نمیخام کلاساشو 

چون ک دعوام بشه و عصبانی بشم هیچکیو نمیشناسم 

. ی سری ا بچه های کلاس خشک مذهبین و همهههههه چیو از دید دین و قرآن و خدا میبینن و همه چیو ب اسلام ربط میدن 

حرصم میگیره ازاینکه سرکلاس حرف میزنن و من نمیتونم جوابشونو بدم 

چون میترسم نظر خانم حسینی درموردم عوض شه اگه ی سری حرفارو بزنم 

البته خانم حسینی بعد ۹ سال باید منو شناخته باشه:") 

ولی خب ! 

موضوع کلاس چیزیه ک نمیشه بحث نکرد 

موضوع کلاس 

"آزادی در کشور و غرب و اروپا"

و مفهوم کلی آزادی 

و اکه بحث کلاس ب سمت حقوق دخترا و زنان سوق پیدا کنه من واقعا دعوام میشه چون افکارم اصلا شبیه افکار بچه های کلاس نیست :")  

یبار مطرحش کردم و سعی میکردن قانعم کنن و تهش با گفتن اوکی شما درست میگید من بحث پایان یافت

چون حوصله شنیدن حرفای تکراریشونو نداشتم 

ایشالله ک این ترم با خوشی پایان می‌یابد:") گرچه بعید می‌دونم 

امکان اینکه بحث و دعوا بین منو بچه های کلاس پیش بیاد 80 درصده و خواه ناخواه موضوع و حرفامون ب سمت حقوق زنان کش پیدا میکنه 

یه پست دیگه باید بذارم درموردش صبت کنم قشنگ=] 

[سرکلاس]

من با یه حالت نالان: خانووووممم

خانم حسینی:جان؟

من با غرغر :چرا شیفتامون بهم ریخته ؟ اینجا همه سنگینن و ساکتن  و نمیشناسم کسیو . چرا از بچه ها جدا شدیم . من غریب افتادم ی گوشه-_-

خانم حسینی: تو غریب افتادی ؟ ماشالا انقدر ک همه جا هستی همه رو میشناسی  همه ام تورو میشناسن 😂

تو جشنا مراسما ،گروه نمایش سرود تواشیح کلاسا همه جاحضور پررنگ داری.

دیگه حرفی برای گفتن نموند 🚶🏻‍♀️

ولی من با این بچه های شیفت چهارشنبه ها خیلی معذبم

تو شیفت چارشنبه ها کنکوری هس تا نهم 

و خیلی بزرگن و نمیتونم ارتباط بگیرم باهاشون 

و باعث تعجبمه ک تو مجازی میتونم ب راحتی با بزرگتر ا خودم دوست بشم:)

و سرکلاس منو حانیه معذب میشینیم یه گوشه 

البته ب قول خانم حسینی من هیچ جا معذب نیستم😐🤦🏻‍♀️

موسسه رو عین خونه خودم میدونم و راحتم وقتی تو موسسه ام😂

یبار تو کلاس ا دهنم پرید گفتم من خیلی خجالتی ام  و اعتماد بنفسم پایینه . 

خانم حسینی خندید گفت تو؟ 

بعدش کل کلاس خندیدن😐🤦🏻‍♀️

ولی ما با اون مداحی بنی فاطمه که شما از روش گیف میسازین ، محرما گریه می‌کنیم...🚶🏻‍♀️

Chnl : @Reihanak_ha

-دانلود یه فرهاد ک تو یه کافه ی قدیمی قبل از انقلاب گردنبند مرغ آمین بندازه گردنم

و بعدش برام شعر بخونه-

مرغ آمین درد آلودیست  کاواره بماند .... 

انقد این خوابام دارن جذاب میشن ک دلم میخاد بخوابم ببینم تهش قراره چی بشه😐😑

تاحالا شده شماها همچین چیزی پیش بیاد براتون؟

خواب پشت سرهم و سریالی ببینید. 

یکی من ژانرشم ترسناکه هردفعه با ترس و گریه از خواب میپرم:")