حالم از کلمه نمونه دولتی و سمپاد داره بهم میخوره .
کسی این کلمه ا دهنش بیاد بیرون عصبانی میشم .
اصن اوووق لنت بهش
+امشب میرم جای خانم حسینی:))))))))))))))))))))))
شیفت موسسه با کلاس زبانم یکی شده . من دلم نمیخاد عوض شه موسسه و کلاسم چون 8 ساله ک با همون بچه ها و دوستام یه جام. لعنتی چرا باید یکی باشه چرا؟
+دیشب رفتیم خونه عمو.فک نمیکردم محمدرضا اونقد قدبلند و بزرگ شده باشه.
اخرین بار ک دیدمش تعزیه عمو دوسال پیش بود :))))
دانیال کوچولوهم بزرگ شده و خیلی کیوته دلت میخاد بخوریش اصصصن موهاش ک طلاییه مثه باباش :|
کلا خانوادگی بوریم😂لپ داره اصن بی نهایت خوشگله دانیال خیلی نازه خیلی خیلی .
مامانشم ک هی خودشو میگیره :| حالا خوبه پسرعمو اونقد معروف نشده -_-
+همچنان از سحر بدم میاد و کیمیاهم گف ک ازش خوشم نمیاد 😂
+وقتی دیس برنج اضافی و تهدیگو آوردن و رفتن نوشابه کیمی غیب شد😂 جر خوردیم ازخندهه😂😂
نوشابش با نی ک داخلش بود غیب شد😂 تازه نصفشم خورده بود😂 میگف اون اخه ب درد کی میخوره دهنی من بود😂😂
فرنیا بغلم بود امین هی اومد میگف بده اش بغل من . امین دوسالشه . فرنیان 6 ماهشه. فرنیا میخاس موهای امینو بکشه چون موهاش نرمه تو مشتش نمی اومد😂
تو خانواده ما فقط کیمیا و خواهرش و داداشم بور نیستن-_-
+نجلا گف ک سنگین و خانوم باش . از اول تا آخر با کیمیا داشتیم بگو بخند میکردیم و ب بقیه محل نمیدادیم.😂
بعد اینکه شب ساعت 11 رسیدیم خونه😂محدودیتا ب هیچ جاشون نبود
دایی مهدیو دیدم . گف عه سلام زهراخانوم چطوری دایی؟ خدا بد نده بهتری؟
من داشتم فکر میکردم ک چم شده ک مامانم گف آره داروهاشو خورده و اینا . ک یادم اومد دایی کرونامو میگه😂
+پاستیلا خیلی گرون شدن :| 10 هزارتومن -_- ازاین بسته اییا ک شکل اژدهان.
محمدرضا دانیالو گرفته بود رو شونه هاش . ب اندازه کافی قدش دراز هس اون بچه رفته بود تو اسمون دیگه😂
میخاستم برم دانیلو ازش بگیرم ک دیدم زشته و منم ازش خجالت میکشم نرفتم-_-
چون محمدرضا میشه پسرعموی دانیال .
من میشم نوه ی عموی بابای دانیال :|||
عمو خدا بیامرزم ب اسم پیامبرا علاقه داشته -_- اسم پسرعموم سلیمانه . و به سلیمان گفته اگه بچت پسرشد اسمشو بزار دانیال . ک قربونش برم عمرش ب دنیا نبود و بعد چهلمش فهمیدن بارداره :(
خیلی دوس داش پسر سلیمانو ببینه ...
محمرضا فک کنم یازدهمه یا کنکوریه . یادش بخیر یبار اومد خونمون نشست روی عروسک اسبم پاش شکست پایه اسبه -_-
عروسک سیسمونیم بود . البته اونم اونموقع 3 سالش بوده و این خاطره رو مامان تعریف کرد -_-
الان خیلی سر ب زیر و آقا شده :)))))
دیشب رفتم با کیمیا جلوش وایستادم داشتیم با دانیال ک بغلش بود بازی میکردیم یلحظه سرشو اورد بالا یه نگاه کوچیک انداخت بعد سرشو انداخت پایین.فک کنم منو نشناخت :))))))) اخرین باری ک منو دید و فهمید ک کیم
موقعی بود ک من هنوز بدون روسری راه میرفتم 😂 فک کنم 7 سالم بود . ک باهم رفتیم سیزده ب در.
تو عکسا هستش . انقد قدش کوتاه و ریزه میزه بود . الان خیلی قدبلند شده :)))) و همچنان من کوچولو و ریزه میزه :)))
+با کیمیا یکم درمورد بچه های وبلاگ حرف زدیم و کیمیا نسبت ب یکیتون عذاب وجدان گرفت و از یکیتونم متنفر شد و گفت ک من درمورد تو زود قضاوت کردم و فک نمیکردم قضیه اینطوری باشه :))))
+کیمیا شکل هویج شده بود D: یه سرهمی مدل سارافن نارنجی پوشیده بود قدشم بلند و هیکیله عین خود هویج شده بود.
منم یه مانتو جلو باز صورتی با حاشیه مشکی و گلای گلدوزی شده داشت روش پوشیدم با یه روسری حریر صورتی
و مدل دار بستمش و چادر عربیمو سرم کردم :)))
این آدرس وبلاگ کیمیا
برچسب:
،
ادامه مطلب
امتیاز دهید:
رتبه از پنج:
0
بازدید: