بک لینک -

سايت پیش بینی
وان ایکس بت
سایت شرط بندی انفجار
سایت شرط بندی
سایت بازی انفجار
سایت شرط بندی فوتبال
سایت enfejar
بت فوروارد
جت بت
سایت پیش بینی فوتبال
ثبت نام بازی انفجار
sibbet90
سایت سیب بت
ورود به سایت بازی انفجار
وان ایکس بت
سایت بازی انفجار
پوکر آنلاین
بت بال 90
انفجار آنلاین
جت بت
بازی انفجار

 ریوایس ریوایس .

ریوایس

اشترودل

هرکدومتون ک اومد مشهد منو یه اشترودل قارچ یا قره قوروت باید مهمون کنید -_-

 

 

+اگه یکی دیگه از هرچی بینمونه باخبر باشه و بیاد جای من باتو چت کنه تو مفهمی ک من نیستم یا نه ؟ 

 

+سئوال بالا مخاطب خاصی نداره باهمتونم:

 

+قرار بود ازاین ب بعد با نجلا مشهدی چت کنم😂

+فقط منم ک وبلاگ خودمم گذاشتم قسمت وبلاگ دوستان و آپ ک میکنم

میرم ببینم دیدتون چطوریه نسبت ب کپشن پستام ؟😂



برچسب: ،
ادامه مطلب
امتیاز دهید:
رتبه از پنج: 0
بازدید:

+ نوشته شده: ۱۵ مرداد ۱۴۰۰ساعت: ۰۹:۰۸:۵۱ توسط:حسن موضوع: نظرات (0)

واکسن

درد دارم 

واکسنه درد داشت

واکسن کُزاز

درد داره درد داره درد داره😭



برچسب: ،
ادامه مطلب
امتیاز دهید:
رتبه از پنج: 0
بازدید:

+ نوشته شده: ۱۵ مرداد ۱۴۰۰ساعت: ۰۹:۰۸:۵۱ توسط:حسن موضوع: نظرات (0)

چ انتظارایی داریم ما

جواب "دلم برات تنگ شده" عوض کردن بحث نیست عزیزان.

 

 

+بیداریای شبونه.

+ هرکی دلش میگیره تا اینموقع بیداره یا هرکی بیداره تا اینموقع دلش میگیره؟

 

+کاش بودی.



برچسب: ،
ادامه مطلب
امتیاز دهید:
رتبه از پنج: 0
بازدید:

+ نوشته شده: ۱۵ مرداد ۱۴۰۰ساعت: ۰۹:۰۸:۵۰ توسط:حسن موضوع: نظرات (0)

نامه ای ب منِ آینده

یه سایتی هست که یه نامه ای مینویس و تازیخشو هماهنگ میکنی ک برات ایمیل بشه . 

من دوست داشتم بنویسمش ولی ترسیدم . 

ترسدم ک نتونم  ب هدفم برسم و حالم بدشه بعد خوندن نامه 

فک کن وسط خیابون نامه ب دستت برسه 

وایستی ی گوشه یهو بغض کنی و نفست بند بیاد . 

یادت بیاد ک 5 سال پیش چ نقشه هایی داشتی برای آیندت .

میدونی ی این نامه کی تلخ میشه؟

اینکه توش از فردی اسم ببری و وقتی ک نامه برات ایمیل میشه اون فرد نباشه توی زندگیت . 

میترسم از نوشتنش . 

قرار بود ک تو ایستگاه پرستاری اورژانس جا خوش کنی ولی الان نتونستی 

قرار بود باهم زندگی کنید ولی نشد 

قرار بود ببینیش ولی نشد 

یاد 5 سال پیشت بیفتی و نابود بشی ازاینکه چرا نتونستی .

 نمیدونم کی قراره نامه رو بنویسم . شاید اصلا ننویسمش. 

باید مغزمو خالی کنم از ترس و استرس نرسیدن بهش. 

امیدوارم وبلاگمو حذف نکنم و تا 5 سال بعد اینارو بخونم و لبخندی رو لبم بشینه و بگم راضیم ازت :))))))

 



برچسب: ،
ادامه مطلب
امتیاز دهید:
رتبه از پنج: 0
بازدید:

+ نوشته شده: ۱۵ مرداد ۱۴۰۰ساعت: ۰۹:۰۸:۴۹ توسط:حسن موضوع: نظرات (0)

تف

حالم از کلمه نمونه دولتی و سمپاد داره بهم میخوره . 

کسی این کلمه ا دهنش بیاد بیرون عصبانی میشم .

اصن اوووق لنت بهش 

 

+امشب میرم جای خانم حسینی:)))))))))))))))))))))) 

شیفت موسسه با کلاس زبانم یکی شده . من دلم نمیخاد عوض شه موسسه و کلاسم چون 8 ساله ک با همون بچه ها و دوستام یه جام. لعنتی چرا باید یکی باشه چرا؟

 

+دیشب رفتیم خونه عمو.فک نمیکردم محمدرضا اونقد قدبلند و بزرگ شده باشه.

اخرین بار ک دیدمش تعزیه عمو دوسال پیش بود :)))) 

دانیال کوچولوهم بزرگ شده و خیلی کیوته دلت میخاد بخوریش اصصصن موهاش ک طلاییه مثه باباش :|

کلا خانوادگی بوریم😂لپ داره اصن بی نهایت خوشگله دانیال خیلی نازه خیلی خیلی . 

مامانشم ک هی خودشو میگیره :| حالا خوبه پسرعمو اونقد معروف نشده -_-

+همچنان از سحر بدم میاد و کیمیاهم گف ک ازش خوشم نمیاد 😂

+وقتی دیس برنج اضافی و تهدیگو آوردن و رفتن نوشابه کیمی غیب شد😂 جر خوردیم ازخندهه😂😂

نوشابش با نی ک داخلش بود غیب شد😂 تازه نصفشم خورده بود😂 میگف اون اخه ب درد کی میخوره دهنی من بود😂😂

فرنیا بغلم بود امین هی اومد میگف بده اش بغل من . امین دوسالشه . فرنیان 6 ماهشه. فرنیا میخاس موهای امینو بکشه چون موهاش نرمه تو مشتش نمی اومد😂

تو خانواده ما فقط کیمیا و خواهرش و داداشم بور نیستن-_-

+نجلا  گف ک سنگین  و خانوم باش . از اول تا آخر با کیمیا داشتیم بگو بخند میکردیم و ب بقیه محل نمیدادیم.😂 

 

بعد اینکه شب ساعت 11 رسیدیم خونه😂محدودیتا ب هیچ جاشون نبود 

دایی مهدیو دیدم . گف عه سلام زهراخانوم چطوری دایی؟ خدا بد نده بهتری؟

من داشتم فکر میکردم ک چم شده ک مامانم گف آره داروهاشو خورده و اینا . ک یادم اومد دایی کرونامو میگه😂

+پاستیلا خیلی گرون شدن :| 10 هزارتومن -_- ازاین بسته اییا ک شکل اژدهان.

محمدرضا دانیالو گرفته بود رو شونه هاش . ب اندازه کافی قدش دراز هس اون بچه رفته بود تو اسمون دیگه😂

میخاستم برم دانیلو ازش بگیرم ک دیدم زشته و منم ازش خجالت میکشم نرفتم-_- 

چون محمدرضا میشه پسرعموی دانیال . 

من میشم نوه ی عموی بابای دانیال :||| 

عمو خدا بیامرزم ب اسم پیامبرا علاقه داشته -_- اسم پسرعموم سلیمانه . و به سلیمان گفته اگه بچت پسرشد اسمشو بزار دانیال . ک قربونش برم عمرش ب دنیا نبود و بعد چهلمش  فهمیدن بارداره :( 

خیلی دوس داش پسر سلیمانو ببینه ... 

محمرضا فک کنم یازدهمه یا کنکوریه .  یادش بخیر یبار اومد خونمون نشست روی عروسک اسبم پاش شکست پایه اسبه -_-

عروسک سیسمونیم بود . البته اونم اونموقع 3 سالش بوده و این خاطره رو مامان تعریف کرد -_-

الان خیلی سر ب زیر و آقا شده :)))))

دیشب رفتم با کیمیا جلوش وایستادم داشتیم با دانیال ک بغلش بود بازی میکردیم یلحظه سرشو اورد بالا یه نگاه کوچیک انداخت بعد سرشو انداخت پایین.فک کنم منو نشناخت :))))))) اخرین باری ک منو دید و فهمید ک کیم  

موقعی بود ک من هنوز بدون روسری راه میرفتم 😂 فک کنم 7 سالم بود . ک باهم رفتیم سیزده ب در. 

تو عکسا هستش . انقد قدش کوتاه و ریزه میزه بود . الان خیلی قدبلند شده :)))) و همچنان من کوچولو و ریزه میزه :)))

+با کیمیا یکم درمورد بچه های وبلاگ حرف زدیم و کیمیا نسبت ب یکیتون عذاب وجدان گرفت و از یکیتونم متنفر شد و گفت ک من درمورد تو زود قضاوت کردم و فک نمیکردم قضیه اینطوری باشه :))))

+کیمیا شکل هویج شده بود D: یه سرهمی مدل سارافن نارنجی پوشیده بود قدشم بلند و هیکیله عین خود هویج شده بود. 

منم یه مانتو جلو باز صورتی با حاشیه مشکی و گلای گلدوزی شده داشت روش پوشیدم با یه روسری حریر صورتی

و مدل دار بستمش و چادر عربیمو سرم کردم :))) 

این آدرس وبلاگ کیمیا



برچسب: ،
ادامه مطلب
امتیاز دهید:
رتبه از پنج: 0
بازدید:

+ نوشته شده: ۱۵ مرداد ۱۴۰۰ساعت: ۰۹:۰۸:۴۹ توسط:حسن موضوع: نظرات (0)

اومدن خادمای‌حرم امام رضا:))

خادمای حرم امام رضا خیلی مهربونن 

یبار که رفته بودیم حرم با داداشم رفتیم جای ضریح 

خانمه گف ک داداشت بزرگه و از جای آقایون بره

اونم سریع رف جای مردا خودشم معذب بود 

۱۱ سالشه 

بعد من زیارت کردم اومدم تو صحن 

دیدم مهدی نیومده هنوز 

نگران شدم گفتم خروجی برادران کجاست؟ این گم نشه 

اقای خادمه گف ک ازهمینجا میاد 

گفتم. اگه نیومد چی

گف صب کن یکی بیاد جام وایسته میرم دنبال داداشت:))))) 

خیلی مهربوننن خیلی

و خیلیم جذآبن:))) اون کلاهای قشنگ و فرم بلندشون



برچسب: ،
ادامه مطلب
امتیاز دهید:
رتبه از پنج: 0
بازدید:

+ نوشته شده: ۱۵ مرداد ۱۴۰۰ساعت: ۰۹:۰۸:۴۸ توسط:حسن موضوع: نظرات (0)

میکروفن

یادمه گروه شمیم رضوان (پسرا) هرکدومشون یه میکروفن داشتن واسه اجرا و خود گروه میکروفن واسه بچه های گروهش تهیه کرده و کت و شلوار و پیراهن ست 

ماها ک ساق دست و روسری ست داریم و با چادر عربی

ولی هرجا میرفتیم میکروفوناش خراب بود😂یا وسط اجرا قط میشد 

انقددد با حسرت ب گروه پسرا نگاه میکردیم😂

واسه روز مادر و ولادت حضرت زهرا خیلی تلاش کردیم و وقتمون خیلی کم بود 

دوهفته ما شبانه روزی می اومدیم موسسه و تمرین میکردیم

و روز اجرا رسید کل اجرارو تا اخر خوب پیش بردیم و قسمت اخرش مال تکخوانمون بود

زهرا داشت میخوند ک یهو وسطش میکروفن قط شد :)))))))))) 

هممون یلحظه خشکمون زد ولی نباید سرمونو میچرخوندیم 

فقط یلحظه حس کردم هممون تکون خوردیم از شوک و ترس ک میکروفون قط شد 

جلوی 2 هزار نفر آدم .... ! اون همه تلاش و زحمت ک اخرش اونطوری شد ... 

زهراهم قط نکرد خوندنشو و ادامه داد 

چون استادمون گفته بود هرکی تپق زد میکروفن قط شد بچه ها اشتبا خوندن شما خوندنو ادامه بدین و به هیچ وجه قطع نکنین

انشالله ماهم میکروفن میگیریم واسه خودمون:))))))))

 

+ما شمیم ریحانشونیم😌😂



برچسب: ،
ادامه مطلب
امتیاز دهید:
رتبه از پنج: 0
بازدید:

+ نوشته شده: ۱۵ مرداد ۱۴۰۰ساعت: ۰۹:۰۸:۴۸ توسط:حسن موضوع: نظرات (0)

امید همه💛؛

پارسال همین‌موقعا بود ک گروه تواشیحمون واسه اولین بار رف رو سن واسه اجرا 

اولین کارمون برا امام رضا بود 

تو تمرینا خیلی حال و هوای خوبی داشتیم خیلی می‌خندیدیم و شوخی میکردیم

امسال بخاطر کرونایی ک گرفتم نتونستم برم و تو اجرا نمیتونم باشم 💔🙃

همین تواشیحو تو حرم امام رضا خوندیم.

اول فاطمه ک شعر آغازینو میخوند

_عشق سوزان است بسم الله 
_هرکه خواهان است بسم الله 
_دل اگر تاریک اگر خاموش بسم الله النور
_گر چراغان است بسم الله الرحمن الرحیم

و میگف گروه تواشیح شمیم‌ریحان از موسسه فلان تقدیم میکند 

بعدش زهرا تک‌خوانی داشت

ای حرمت ....

ملجا درماندگان 

دور مران

از درو راهم بده ای رضا جان 

لایق وصل تو ک من نیستم 

لایق وصل تو ک من نیستم 

اذن ...!

اذن .. به یک لحظه نگاهم بده ای رضا جان ...

اون آ آآآآ ی اولش خیلی قشنگه:))))) 

_میشه هردلی خدایی باشه . ن توی بنده جدایی باشه 

_میشه حتی ازهمین فاصله هم دلتون امام رضایی باشه:)🌱

_هر دل پر شکسته ای تا خود مشهد میره 🕊

_ب زودی دست خالیشو امام رضا می‌گیره

_یا اصول دینی یا ایمانی .... ننجلی فی صنحک الاحزانی

_قبلت ضمحک یا مولایی ... اسمک الامقدس الاقرآنی 

_لدیتک فی دمعت و فی یدی حاجاتی

(با دیده گریان آمده ام و حاجتم را ب دست دارم:))))) 

_تعلم کل ما ارید تقرا من نظاراتی

(تو حاجت منو می‌دونی و از چشمام میخونی:))))))

تو حرم امام رضا ...

وسط تواشیح نقاره ها زدن و ساعت صدا داد و ما داشتیم میخوندیم.

یکار خیلی بدی کردم ک امام رضا دوس نداش امسال تو هم‌خوانی و تواشیحش حاضر باشم💔

تواشیحی ک پارسال خوندیم این بود  ک یکم از متنشو نوشتم

[کلیک]

بی نهایت تواشیح قشنگیه و میتونه گریه هرآدمیو دربیاره.... چ برسه ب خوندنش تو رواق حرم

با پیش صدای نقاره ها و ساعت صحن جمهوری🙃🕊

خلاصه ک میلاد همه امیدمون مبارک:)))))🌱



برچسب: ،
ادامه مطلب
امتیاز دهید:
رتبه از پنج: 0
بازدید:

+ نوشته شده: ۱۵ مرداد ۱۴۰۰ساعت: ۰۹:۰۸:۴۷ توسط:حسن موضوع: نظرات (0)

هربلاگفایی

تو روایات اومده ک گوگل کروم هربلاگفاییو باز کنی یه مدیریت وبلاگ اون بالا میبینی🤣

یا یه بلاگفایی میخاد شات بده همیشه یه مدیریت وبلاگ بازه تو گوگلش😆



برچسب: ،
ادامه مطلب
امتیاز دهید:
رتبه از پنج: 0
بازدید:

+ نوشته شده: ۱۵ مرداد ۱۴۰۰ساعت: ۰۹:۰۸:۴۶ توسط:حسن موضوع: نظرات (0)

قلب قرمز

کاش منم مثه خفیه میتونسم بهش بگم قلب قرمز نفرس الاغ من بد برداشت میکنم دلم خوش میشه -_-



برچسب: ،
ادامه مطلب
امتیاز دهید:
رتبه از پنج: 0
بازدید:

+ نوشته شده: ۱۵ مرداد ۱۴۰۰ساعت: ۰۹:۰۸:۴۴ توسط:حسن موضوع: نظرات (0)