تف تو این شانس
دیروز یه کلاس داشتم
یه همایش موفقیت تحصیلی حوصلشو نداشتم
شرکت نکردم
الان پوستر همایشو دیدم :")))))))))
دلم خون شد اصن
دبیرش یه پسره خوشگلی بوده😭😂
چرا نرفتمممم 😭
عین ماست وا رفتم دیدم پوسترو 😂😂
برچسب: ،
ادامه مطلب
بک لینک -
دیروز یه کلاس داشتم
یه همایش موفقیت تحصیلی حوصلشو نداشتم
شرکت نکردم
الان پوستر همایشو دیدم :")))))))))
دلم خون شد اصن
دبیرش یه پسره خوشگلی بوده😭😂
چرا نرفتمممم 😭
عین ماست وا رفتم دیدم پوسترو 😂😂
من چنینم تو برو مصلحت خویش اندیش؛
اینجا سعدی با کلی ادبیات گفته من بد تو برو ب فکر خودت باش
*بیوی بعدیم
*بیوی الانم: و زبان های آلوده ب قتل؛
عا پست قبلو نوشتم یاد فاطمیه افتادم
فاطمیه همین امسال
واس اولین بار سینی چایی هیئت موسسه من دور دادم
یعنی امسال اونقد بزرگ شدم ک بتونم دور بدم
البته نمیدادن بهم :| میگفتن کوچیکی:|
خلاصه سینیو دور دادم بردم طبقه پایین یکی ا پسرای موسسه وایستاده بود دم در ب عنوان راهنما یا خادم
اروم گفتم ببخشید؟
سریع اود سینیو گرف ازم گف صب کنین الان سینی پرو میدم
البته خانم حسینی دیگ نذاش برم پایین:|
هرچ گفتم بذارید من برم سینیو بگیرم از پایین
گف ن تو بشین خودم میرم-_-
ولی خیلی حس خوبی داره دور دادن سینی هیئت :))))))
چن وقت پیش شهادت امام صادق بود
تا وارد موسسه شدم دس دادم ب خانم حسینی سلام کردم دستمو ول نکرد منو کشید گفت برو این خرمارو دور بده قربون دستت
خانم حسینی جون بخاد من میدم:))))))
رفتم دور دادم اومدم بشینم گف زهرا حالا ک وایستاده ای کتابا و لیوانای چایی رم جم کن:)))
منم ک ا خدا خواسته
اصن نمیدونم چرا
ولی حس خوبی داره کار کردن تو هیئتا
یا جمعه ها ک دعای ندبه اس و بعدش صبحانه .
پامیشم کمک کنم اصن ی حس خوبی منو میگیرههه :)))))))
یا تو محرما و فاطمیه و شهادتا و ولادتا .
اصن کار کردن تو هیئت ائمه خیلی خوبه:)))))))))
ادم ن تنها خسته نمیشه بلکه پرانرژی ترم میشه
اینم بگم برم بخوابم:))
چن وقت پیش خواستگاری خالم بود
بعد این هول کرده بود یا استرس داش یا چی نمیدونم
نمیتونس چایی ببره
مسعود شوهر خاله دیگم چایی برده.
بعد چن روز خواستگارا زنگ میزنن ی قرار دیگه میذارن
مسعود میگه:عه چی شد؟منو نپسندیدن؟باید دوباره چایی دور بدم؟
شوهرخاله اس دیگه:)))))))
تف لواشکه تو کیفم کنار عطرم بود
الان لواشکه تموم شد ولی دهنم مزه ی عطر میده
اوق:|
حوصله بحث باکسیو ندارم:| اگ مخالفید میتونین برید بیرون از وبلاگ .
من هیچوقت درک نمیکنم ک چرا انقد جنس مخالفو برای ما بزرگ کردن؟
دختره رو تو خیابون با ی پسری میبینه کلی کتکش میزنن:)))
داره تلفنی با همکلاسی جنس مخالفش حرف میزنه حرف درمیارن
یه رفیق جنس مخالف داره مخشو میخورن بس ک میگن رلید؟
کلی حرف و حدیث پشت سرشونه
واقعا چرا جنس مخالف انقد غوله تو نظر ما ؟ :||
باو همه ادمیم دگ
یعنی یه دختر و ی پسر نمیتونن رفیق باشن باهم ؟:|
تا اسم یه پسرو میبرم میریزن سرم ک اوه خبریه؟
ب قول امیر حرف مردم ب هیچ جام نیسو هروقت بخام از دوستای پسری ک دارم با هرکسی حرف میزنم
بم میگن بی حیا؟
حیا اینه ک جنس مخالف جلو چشمت هیولا باشه ؟ اوکی من بی حیا من هرزه اصن:|
مامانم ی حرف قشنگ زد بم
گف میدونم با پسرهم دوستی و میان وبلاگت. مشکلیم ندارم بهتم اعتماد دارم
گف باید با پسر درارتباط باشی ولی حد خودتو بدونی
باید با جنس مخالفت درارتباط باشی تا دوروز دیگ ک رفتی دانشگاه بتونی جلو 4 تا پسر حرفتو بزنی تو کلاس و هول نشی و دست و پاتو گم نکنی.
همین الان یوهویی یادم افتاد یه بسته قره قوروت تو کیفم دارم
عین خر ذوق کردم:))))))))
اره خلاصه ذوقای ما این مدلیه
ولی یه روزی بجای مداحی چشماتو ببند خیال کن الان کربلایی
سلام آقا ک الان روب روتونمو رو میذارم و براتون فیلم میگیرم از خیابونای عراق
عکس علیو ک خودم کشیدم فرستادم براش
میگه عشق چ کارها ک نمیکنه .... 😂