:\
تو کارتم ۳۰۰ تومن بوده
موجودی گرفتم گفت ۱۹ تومن بیشتر نیست
۱۵۰ هم هفته پیش بابام ریخت ب کارتم
-_-
۱۹ تومن بیشتر نیست تو حسابم
خرج کرد تو این مدت ولی ن در حد ۲۰۰_۳۰۰ تومن 💔
خوبه ۴۰۰ تومن بیشتر نبوده
برچسب: ،
ادامه مطلب
بک لینک -
تو کارتم ۳۰۰ تومن بوده
موجودی گرفتم گفت ۱۹ تومن بیشتر نیست
۱۵۰ هم هفته پیش بابام ریخت ب کارتم
-_-
۱۹ تومن بیشتر نیست تو حسابم
خرج کرد تو این مدت ولی ن در حد ۲۰۰_۳۰۰ تومن 💔
خوبه ۴۰۰ تومن بیشتر نبوده
تو روستا همه دورهم نشسته بودیم موقع شام
قیمه داشتیم
عزیزجون:کی ماست میخوره؟
هرکی ماست میخورد اعلام کرد عزیز واسش ریخت من یاد اون مثاله افتادم"قیمه هارو نریزین تو ماستا"
اینو بلند گفتم
علی با تعجب:ماستا رو بریزم تو قیمه ها !؟ و بدون اینکه منتظر جواب من باشه کاسه ماستو خالی کرد تو خورشتش:>>
ب مامان میگم یه کتاب میگم برو بخون خیلی قشنگه
مامان منم دوتا کتاب میگم تو برو بخون
من. بفرمایین
مامان.کتاب رختخوابت را مرتب کن و دخترجان صورتت را بشور
رفتم پای روشویی چن جفت جوراب شستم
دو تا از انگشتای دستم تاول زده
خیلی میسوزه🤕
چراشو نمیدونم ولی مامانم میگه جوراباتو باید خودت بشوری
ینی شده ماشینو خالی روشن میکنه ولی جوراب نمیندازه توش-_-
ب مسئولیت پذیری ربط داره!؟😐😂
ی حسی دارم ک انگار یکی ولم کرده رفته
ی حسی مثه آهنگ بیانتها فرزاد فرزین:
جدی چرا
اونجا ک سهیل مهرزادگان میگه 《دلبری میکنی واسه دلم》
ینی همونجااا صدهزار بار باید فداش شد😂💔
یه دوست خانوادگی داریم
ک دو قلو دارن
دختر و پسرن ک دارن برای کنکور میخونن
از من دوسال بزرگترن و اهواز زندگی میکنن
بعد چن سال پیش اینا اومده بودن مشهد ماه رمضون بود
خودشون قصد۱۰ روز کردن روزه گرفتن ولی منو حسین روزه نمیگرفتیم
خیلی ضایع😂 خواهرش روزه میگرف ولی منو حسین نه
بعد واسه نهار مامانم شله آورد برامون
حسین:اینا همون حلیمن؟
من:ن اینا شله ان
حسین:شبیه حلیمه که
من:حلیم سفیده کجاش شبیهن،بعدشم شله گوشت و حبوبات داره
دلم براشون تنگ شده
اونموقعا ک می اومدن مشهد
منو خواهرش و حسین باهم میرفتیم حرم بازار دم در حرم میگشتیم خوراکی میخوردیم
حسین وسایل شعبده بازی میخرید ملتو سرکار میذاشتیم
تا جایی ک یادمه از بچگی باهم بزرگ شدیم ... باباهامون دوست قدیمیان مامانامونم ب واسطه باباها اشنا شدن
ک بعدش دوقلوها اومدن
و من
هروقت میریم اهواز میریم خونه اونا شب میخوابیم حسین پلستیشن داره میشینیم بازی میکنیم😂
پسر عمه ی دوقولوها هم ک پارسال اومده بود انگار پسرعمش خواهر حسینو دوس داره
اون سالی ک حسین تازه ب تکلیف رسیده بود خیلی خنده دار بود 😂
ولی جدی دلم تنگ شد برا اونموقعا 💔
حسین قطعا دیلاقی شده(:💔 از وقتی یادمه یه دراز نربودن بود
تو تیم سپاهان نوجوان اصفهانه
از اهواز میره اصفهان خونه مامانبزرگش یه هفته میمونه باز میگرده
یه جوری از تموم نشدن فروردین مینالید انگار بعدش قراره برف و بارون بیاد. عرق سوز ایز کامینگ، حالا هرجور صلاح میدونید.
بچه ها موهامو کوتاه کردم و ریده شد درش:
میشع دیگه مدل مو نگید دلمو کباب نکنین :||||
مدل اولیه رو زدم
ولی چون موهام بیش از حد لخته میریزه رو صورتم نمیره بالا(':
براهمین خوشم نیومد از مدلش
+احتمال زیاد میرم کوتاه تر میکنم دیگه نیاد تو صورتم