بک لینک -

سايت پیش بینی
وان ایکس بت
سایت شرط بندی انفجار
سایت شرط بندی
سایت بازی انفجار
سایت شرط بندی فوتبال
سایت enfejar
بت فوروارد
جت بت
سایت پیش بینی فوتبال
ثبت نام بازی انفجار
sibbet90
سایت سیب بت
ورود به سایت بازی انفجار
وان ایکس بت
سایت بازی انفجار
پوکر آنلاین
بت بال 90
انفجار آنلاین
جت بت
بازی انفجار
سایت بازی انفجار

 ریوایس ریوایس .

ریوایس

شریف ترین شغل دنیا

به نام خدا

یکی از پاکترین و البته پر زحمت ترین شغل های دنیا فراشی یا سپوری است. کسانی که در این کسوت به اجتماع خدمت میکنند دوستشان دارم . از سختی این شغل همین بس که ، عزیزانی که آشغال در خانه ی بنده و شما را در داخل کامیون پرت میکنند و به حالت دو به دنبال ماشین میدوند و این کار شاید 10 کیلومتر را شامل شود -بنابراین دوندگان و بدن های سالمی هم دارند- و این از نشاط آور ترین بخش کار آنهاست. نمیدانم چرا اینقدر این سروران ما در گمنانی به سر میبرند. میگویند هر شغلی در زمان حاکم عادل افتخار است و کار کردن در هر لباسی عزت آفرین. چند وقت پیش هم فیلمی به اسم نارنجی پوش ساخته شد. در حوالی زندگی ما 2 نفرشان را میشناسم با یکی از آنها سلام علیکی دارم ولی با آن یکی که چند ماهی آمده همیشه دوست داشتم صحبتی کنم ، زیر و بم صدایش را بشنوم، ببینم او چقدر به آن خدایی که میپرستند نزدیک است و به قول شاعران چقدر دلش آسمانی است. دیروز بعدظهر صدایم کرد. خجالتی بود. چقدر خوشحال شدم.گویا بزرگی صدایم کرده. عرق کرده بود. وزن بدنش چند کیلویی از من کمتر بود.نگاه او مثل نگاه های سلمان بود. پاک و بدون ریا ولی با شرم. با لکنتی که از اول ورود به دنیا همراهش بود گفت: آقا ساعت چند است؟ با اشتیاق هیجان آور و وصف ناشدنی گوشی را بیرون کشیدم و گفتم: چهارو پنج دقیقه.گفت: ممنون. همین

مردان خاصت از نظر خلق در حجاب   شب در پرده ی معرفت و روز در قبا



برچسب: ،
ادامه مطلب
امتیاز دهید:
رتبه از پنج: 0
بازدید:

+ نوشته شده: ۱۷ مرداد ۱۴۰۰ساعت: ۰۶:۱۵:۴۸ توسط:حسن موضوع: نظرات (0)

غزل حافظ

دلا رفیق سفر بخت نیکخواهت بس               نسیم روضه شیراز پیک راهت بس

دگر ز منزل جانان سفر مکن درویش              که سیر معنوی و کنج خانقاهت بس

وگر کمین بگشاید غمی ز گوشه دل             حریم درگه پیر مغان پناهت بس

به صدر مصطبه بنشین و ساغر می‌نوش      که این قدر ز جهان کسب مال و جاهت بس

زیادتی مطلب کار بر خود آسان کن              صراحی می لعل و بتی چو ماهت بس

فلک به مردم نادان دهد زمام مراد               تو اهل فضلی و دانش همین گناهت بس

هوای مسکن مؤلوف و عهد یار قدیم            ز ره روان سفرکرده عذرخواهت بس

به منت دگران خو مکن که در دو جهان         رضای ایزد و انعام پادشاهت بس

به هیچ ورد دگر نیست حاجت ای حافظ       دعای نیم شب و درس صبحگاهت بس



برچسب: ،
ادامه مطلب
امتیاز دهید:
رتبه از پنج: 0
بازدید:

+ نوشته شده: ۱۷ مرداد ۱۴۰۰ساعت: ۰۶:۱۵:۴۸ توسط:حسن موضوع: نظرات (0)

از عجایب روزگار ما (در عرصه ی فرهنگ و ادب و تاریخ)

به نام خدا

روز 20مهرماه مصادف است با روز بزرگداشت حافظِ اهل شیراز . حافظ که معرّف حضور همگی عزیزان است و خدمات او بر هیچ کسی پوشیده نیست. این روز برای حافظ و اندیشه های او نامگذاری شده است. چه خوب و چه مبارک. حالا چرا این روز و این ماه برای حافظ تعیین شده است و از کدام تاریخ و بیت استفاده شده بماند؛ اما عیب کار اینجاست که روز 27 شهریور ماه مصادف است با روز شعر و ادب فارسی و روز بزرگداشت استاد ما سید محمد حسین شهریار. شهریار همان شاعر عاشق پیشه ترک زبان ماست . آری نیمی از اشعار استاد به زبان فصیح ترکی ( آذری ) است. ایشان همان خالق شعر علی ای همای رحمت ، که در خواب به ایشان الهام شده است و یا خالق شعر؛ آمدی جانم به قربانت ولی .... و یا یالان دنیا یالان دنیا باقیش هم بلد نیستم و الی آخر... همین 3 شعر معروف ایشان در ذهن بنده و یا اکثر ایرانیان است ، که برای معروفیت ایشان کافی است. حال سئوال؛ آیا روز شعر و ادب فارسی باید به اسم حافظ شاعر درجه یک ایرانی باشد( که اگر شاعر اول ایران نباشد دوم که هست) یا به اسم استاد شهریار که جزو شاعران درجه سه (البته با معذرت) ایران نام بگیرد؟ خدمات حافظ به زبان و ادبیات فارسی بیشتر بوده یا استاد شهریار ؟ آیا همچنان قدرت و نفوذ دوستان ترک در ایران مثل گذشته تأثیر گذار است؟ و سئوالات دیگر؛ قضاوت با رفقا.



برچسب: ،
ادامه مطلب
امتیاز دهید:
رتبه از پنج: 0
بازدید:

+ نوشته شده: ۱۷ مرداد ۱۴۰۰ساعت: ۰۶:۱۵:۴۷ توسط:حسن موضوع: نظرات (0)

ارتباط 12 دستگاه موسیقی با 12 ماه خورشیدی

به نام خدا

ارتباط عجیب موسیقی با روزها و سالها انسان را به شگفتی می اندازد ، برای مثال بنده که متولد مرداد هستم، از قبل که با مقامات موسیقی آشنا شوم یک نوار کاست سر عشق در مقام ماهور را خیلی دوست داشتم و دارم و گوش میکردم ، شما نگو گل و خاک ما سرشته شده با این دستگاه. 2 سالی است متوجه شده ام که این ارتباط موسیقی با ایام چقدر جالب و زیباست که بزرگان برای ما به یادگار گذاشته اند. دقت بفرمایید. 

فروردین:چهارگاه     اردیبهشت:همایون     خرداد:بیات اصفهان   

 مرداد:ماهور               شهریور:ابوعطا         تیر:دشتی     

مهر:سه گاه             آبان:شور                   آذر:نوا

 دی:بیات ترک        بهمن:افشاری           اسفند:راست پنجگاه  



برچسب: ،
ادامه مطلب
امتیاز دهید:
رتبه از پنج: 0
بازدید:

+ نوشته شده: ۱۷ مرداد ۱۴۰۰ساعت: ۰۶:۱۵:۴۶ توسط:حسن موضوع: نظرات (0)

چند اصطلاح کشتی برای کشتی دوستان

به نام خدا

گاهی اوقات برای آقا احسان و باقی بچه های که با آنها ادای کشتی گرفتن را درمی آورم یا با آنها کشتی میگیرم ، گزارش هیجان انگیز تهیه میکنم و برای آنها از اصطلاحات کشتی آقای عامل و اعتصامی استفاده میکنم برای مثال:

المپیک غربال دانه درشت هاست--- کشتی جهانی جایی برای بزرگان کشتی است.

بدن این کشتی گیر تیغ کشتی دارد-- این روس کشتی بلد ---

پی(روغن) همه چیز را به بدن مالیدن---- کشتی گیر بَد بدن --- حریف چقر و سمج --- در چنگال حریف روس --- 

زیر از چپ و راست --- بدن کشتی گیر نمی یاد (عمل نمیکند)--- .... در این گزارشات باید صدا ضخیم و حالت قهرمانانه و کوبنده به خود بگیرد. روحیه کشتی گیری داشته باشید.




برچسب: ،
ادامه مطلب
امتیاز دهید:
رتبه از پنج: 0
بازدید:

+ نوشته شده: ۱۷ مرداد ۱۴۰۰ساعت: ۰۶:۱۵:۴۴ توسط:حسن موضوع: نظرات (0)

ورزش کشتی در قدیم:

به نام خدا

اساتید قدیم و آقایان مربی میگفتن: آقا جان، اجازه ندهید گوشتان بشکند، دردسر است. ما با خنده میگفتیم چرا؟ آنها با جدیت میگفتن : چون دیگر نباید توی خیابان دعوا کنی، کسی را نباید بزنی(چون کشتی گیر زورش هم زیاد است و ممکن است از ملت زورگیری کند)، دختر بازی نباید انجام دهی، کمک پیر زن و پیرمرد باید بکنی، توی اتوبوس باید برای مسن ها بلند شوی تا آنها بنشینند ، به حرف پدر مادر باید گوش کنی ، وخیلی چیزهای دیگر . اینها نصایحی بود که مربیان به شاگردانشان که به هرچیزی میخندیدند میگفتند. الان نمیدانم میگویند یا نه ؟ نمیدانم اول تمرین قرآن میخوانند یا نه؟ نمیدانم اصلا  این کارها برای کشتی لازم است؟ به روی از بهترین ورزش ها برای ایرانیان ساده دل و حرف گوش کن کشتی است. 



برچسب: ،
ادامه مطلب
امتیاز دهید:
رتبه از پنج: 0
بازدید:

+ نوشته شده: ۱۷ مرداد ۱۴۰۰ساعت: ۰۶:۱۵:۳۹ توسط:حسن موضوع: نظرات (0)

زهرا کُرد(دانشجوی ارشد)

به نام خدا

دانشجویی که همراه تحصیل در سطح دانشگاه کاردانشجویی هم انجام میدهد. پدرش را نزدیک به یکسال است که از دست داده است. میگویند که پاهایش توان راه رفتن ندارد ولی ذهن و دستان و نگاه هایش آزاد است. تا همین چند وقت پیش فکر میکردم که دخترانی که نقصی در جسمشان هست، به نوعی در ایران بد شانس ترین افراد جامعه هستند. اما از زمانی که زهرا ها را دیدم دیگر اینگونه نیست. از نگاه هایش خیلی چیزها را میتوان فهمید. خیلی از سئوالاتی که شاید نمیتوان پاسخی برای آنها پیدا کرد. درخواست های که هرگز جواب نخواهند داشت. اگر روحیه ای که این بزرگواران دارند یا مجبورن داشته باشند با آن میشد دنیا را گرفت. گاهی اوقات دوست دارند که دیگران اینگونه به آنها ننگرند ولی. حقشان همیشه ضایع است ولی خودشان باید این حق ها را زنده کنند. یک عبارت شنیدم که گفت:« اگر فلج مادرزاد قهرمان المپیک نشود ، تقصیر با خود اوست».



برچسب: ،
ادامه مطلب
امتیاز دهید:
رتبه از پنج: 0
بازدید:

+ نوشته شده: ۱۷ مرداد ۱۴۰۰ساعت: ۰۶:۱۵:۳۸ توسط:حسن موضوع: نظرات (0)

نغمه فرعی صبا زمزم و صحبت با استاد کاکاوند

محمد آقای عزیز در مورد ردیف فرعی – صبا زمزم – اگر میشود توضیحاتی به بنده بدهید ؟- با تشکر غفاری

در پاسخ باید عرض کنم که نغمه صبا زمزم با نغمه صبا اصلی زیاد تفاوت چندانی ندارد. ولی از نظر علمی در صبا زمزم ما ربع پرده داریم ولی در صبا اصلی نیم پرده. برای نمونه مراجعه کنید به سوره لقمان استاد مصطفی.



برچسب: ،
ادامه مطلب
امتیاز دهید:
رتبه از پنج: 0
بازدید:

+ نوشته شده: ۱۷ مرداد ۱۴۰۰ساعت: ۰۶:۱۵:۳۷ توسط:حسن موضوع: نظرات (0)

پاییز و رودکی

به نام خدا

در دانشگاه های ایران و بخصوص در رشته ادبیات فارسی رودکی و منوچهری را در ترم اول سال تدریس میکنند. اینکه این کار چرا اینگونه صورت گرفته و آیا تا الان ادامه دارد ؟ نمیدانم ولی کار خوب و میمونی است. در هر روی پاییز در رودکی خلاصه میشود و این دو چقدر با هم نزدیک هستند مخصوصا اگر در زمان خزان و باران تدریس شود در جان هنرجویان خواهد نشست.

مرا بسود و فرو ریخت هر چه دندان بود                       نبود دندان، لابل چراغ تابان بود

سپید سیم زده بود و دُر و مرجان بود                        ستارهٔ سحری بود و قطره باران بود

یکی نماند کنون زان همه، بسود و بریخت                   چه نحس بود! همانا که نحس کیوان بود

نه نحس کیوان بود و نه روزگار دراز                              چو بود؟ منت بگویم: قضای یزدان بود

جهان همیشه چنین است، گرد گردان است                 همیشه تا بود آیین گرد، گردان بود

همان که درمان باشد، به جای درد شود                    و باز درد، همان کاز نخست درمان بود

کهن کند به زمانی همان کجا نو بود                          و نو کند به زمانی همان که خلقان بود

بسا شکسته بیابان، که باغ خرم بود                          و باغ خرم گشت آن کجا بیابان بود

همی چه دانی؟ ای ماهروی مشکین موی               که حال بنده از این پیش بر چه سامان بود؟ 

به زلف چوگان نازش همی کنی تو بدو                        ندیدی آن گه او را که زلف چوگان بود

شد آن زمانه که رویش به سان دیبا بود                      شد آن زمانه که مویش به سان قطران بود

چنان که خوبی مهمان و دوست بود عزیز                  بشد که باز نیامد، عزیز مهمان بود

شد آن زمانه، که او شاد بود و خرم بود                     نشاط او به فزون بود و غم به نقصان بود

همی خرید و همی سخت، بیشمار درم                       به شهر هر گه یکی ترک نار پستان بود

بسا کنیزک نیکو، که میل داشت بدو                          به شب ز یاری او نزد جمله پنهان بود

به روز چون که نیارست شد به دیدن او                    نهیب خواجهٔ او بود و بیم زندان بود 

نبیذ روشن و دیدار خوب و روی لطیف                        اگر گران بد، زی من همیشه ارزان بود

دلم خزانهٔ پرگنج بود و گنج سخن                             نشان نامهٔ ما مهر و شعر عنوان بود 

همیشه شاد و ندانستمی که، غم چه بود؟                دلم نشاط وطرب را فراخ میدان بود

بسا دلا، که به سان حریر کرده به شعر                      از آن سپس که به کردار سنگ ‌و سندان بود

همیشه چشمم زی زلفکان چابک بود                           همیشه گوشم زی مردم سخندان بود

عیال نه، زن و فرزند نه، مئونت نه                                   از این همه تنم آسوده بود و آسان بود

تو رودکی را -ای ماهرو!- کنون بینی                               بدان زمانه ندیدی که این چنینان بود

بدان زمانه ندیدی که در جهان رفتی                                سرود گویان، گویی هزاردستان بود

شد آن زمانه که او انس رادمردان بود                               شد آن زمانه که او پیشکار میران بود

همیشه شعر ورا زی ملوک دیوان است                             همیشه شعر ورا زی ملوک دیوان بود

شد آن زمانه که شعرش همه جهان بنوشت                     شد آن زمانه که او شاعر خراسان بود

کجا به گیتی بوده‌ست نامور دهقان                                مرا به خانهٔ او سیم بود و حملان بود

که را بزرگی و نعمت ز این و آن بودی                                مرا بزرگی و نعمت ز آل سامان بود

بداد میر خراسانش چل هزار درم                                  وزو فزونی یک پنج میر ماکان بود

ز اولیاش پراکنده نیز هشت هزار                                  به من رسید، بدان وقت، حال خوب آن بود

کنون زمانه دگر گشت و من دگر گشتم                             عصا بیار، که وقت عصا و انبان بود



برچسب: ،
ادامه مطلب
امتیاز دهید:
رتبه از پنج: 0
بازدید:

+ نوشته شده: ۱۷ مرداد ۱۴۰۰ساعت: ۰۶:۱۵:۳۵ توسط:حسن موضوع: نظرات (0)

کوه های سرکان(دکتر نظری- احمدی اسلام- غفاری)




برچسب: ،
ادامه مطلب
امتیاز دهید:
رتبه از پنج: 0
بازدید:

+ نوشته شده: ۱۷ مرداد ۱۴۰۰ساعت: ۰۶:۱۵:۳۱ توسط:حسن موضوع: نظرات (0)