ریوایس ریوایس .

ریوایس

مصطفی زارعی/ صاحب آواهای طلایی.

اولین باری که مصطفا را دیدم در مسجد سید الشهدا علیه السلام شهرک مدنی بود. پسری با چشمانی درخشان و آینده ای روشن. نونهالی که وقتی مکبری میکرد همه دوست داشتن نماز اقامه کنند. کم کم در کار اذان رفت و وقتی اذان میداد گویا جوانی ها موذن زاده در مسجد حاضر شده و در حال اذان گویی است. اذان دلنشین مصطفی همچنان برای همه زیبا و شنیدنی است. دیدار ما که در سن شاید شش سالگی مصطفی رخ داد و در آن ایام هنوز در شهرک جان­ها و عاشقان، ساکن نشده بودند، گذشت و گذشت.... تا یک سال زمستان سرد و سوز دار همدان رسیده بود و در طبقه پایین جلسه برپا بود. شاید نزدیک ده نفر بیشتر نبودیم. دو نفر جوان آمدند. یکی از آنها وقتی خواند حالت سکته به من دست داد. حس خیلی خوبی داشتم. تا حالا چنین صدایی به این شفافیت نشنیده بودم. از آن روز به بعد با مصطفا بیشتر آشنا شدم. به آن دو عزیز گفتم. خانه ی شما کجاست؟ گفتند: همین جا در همسایگی شما. وقتی گفتند: در روبروی شما و در چند متری شما هستیم؛ اصلاً احساسی که داشتم مثل کبوتری که آزادانه به هر کجا می­خواهد جولان می­دهد همانطور شدم. احساس امنیت و با  شکوهی داشتم.... از این دیدار هم شاید نزدیک پنج و شش سال می گذرد. هر بار که مصطفیمی خواهد حالت سکته برای من برقرار است. دوست دارم او بخواند و آمال و آرزو های خودم را در آن صدای زیبا پیدا کنم.

مصطفی پسری همه چیز تمام است. در اخلاق و رفتار و در تلاوت. همدان ما به مانند این جوانان کم ندارد ولی این ما هستیم که باید حداکثر شناخت و دیده شدن را برای این عزیزان مهیا کنیم. برای مصطفا که این روزها در خودش فرو رفته و به مانند دوستان «چشم» می­گوید و هیچ­کدام را عملی نمی­کند، آرزوی روزهای آفتابی می کنم.  زارعی برای من            گوشه­های «جامه دران» و «عاشق­کش» را معنی کرده و رفته و من مانده ام با غم این گوشه های فریبنده که چه کنم.

باید به مصطفی بگویم که تا وقتی در کوچه هستی من یکی به یاد قرآن و درس و بحث می افتم و تو با تمام قوا به کارهای معنویت برس و اگر روزی از دیار ما جدا شوی جگرهایمان گویا پاره پاره شده است.

این مطلب را می­خواهم بگویم که، خیلی خوب است آدم در جایی زندگی کند که همه اهل آواز و هنر هستند از بالای کوچه که آقای رضا عزیزی به مانند غولی که استخوان فیل دارد سایه سنگین خودش را بر اهل موسیقی شهرک پهن کرده تا مصطفی زارعی که خداوندگار تلاوت محله­ی ماست، تا پدر، که فلسفه بودن با موسیقی را برایم در گوشی تعریف میکند تا رضا دوستی که عاشقانه به پرورش نوجوانان می پردازد. همین.

  



برچسب: ،
امتیاز دهید:
رتبه از پنج: 0
بازدید:

+ نوشته شده: ۱۷ مرداد ۱۴۰۰ساعت: ۰۶:۲۰:۴۹ توسط:حسن موضوع: نظرات (0)