ریوایس ریوایس .

ریوایس

مرثیه ای برای مسابقات بین المللی قرآن ایران - تهران- اردیبهشت 97

وقتی سالن مسابقات توسط نوجوانان و نونهال و حتا میانسالان و زنان افغان به «غوغاکده­ای» تبدیل شده بود و بچه­های افغانی تنها با گفتن «الله» و «یاالله»­های خیلی ساده، قاری و برادر خود را با تمام حرارت و شور نوجوانانه­ی خود تشویق و ترغیب می­کردند و «علیرضا رضایی» قاری خوب و باهوش با تمام ذوق و استعداد ذاتی خودش می­خواند و از این قرائت در حال لذت و شعف بود و به تنها چیزی که فکر نمی­کرد عنوان و کسب رتبه در مسابقات بود و هنگامی که تمامی هم وطنان «علیرضا» او را برای خودش و کشورشان تشویق می­کردند.

«رضایی» از خودمان است یعنی ایرانی و ساکن مشهد و تنها عنوانی که دارد سومی دارالقرآن امام علی علیه السلام سال 96. یعنی زیاد خطری نیست؛

اما طرف دیگر قضیه: «سیدمصطفای حسینی» عزیز ما فقط و فقط به کسب عنوان فکر میکرد تا شرمنده­ی هم وطنان خودش نشود... او اصلا فکر نمیکرد که روزی از روزهای اردیبهشت ماه 97 اصلا نتواند از تلاوت خودش لذت ببرد و فقط معطوف به کسب عنوان شود. اینقدر استرس در قیافه­ی آقا سید موج میزد، که کم تجربه ترین افراد هم می توانستند حدس بزنند در آرای داوران هم اختلافاتی وجود دارد. یعنی آقا مصطفی اینقدر بد ظاهر شده بود که دیگر هیچ کاریش نمیشد کرد و طرف مقابل آنقدر خوب بود، که دیگر او را هم نمیشد پس زد.

مسابقات تهران است، الکی که نیست. قاری ایرانی همیشه اول بوده به غیر از دوره ای که مصطفا به دنیا آمد که هیچ رتبه ی اولی نداشتیم و وقتی که مصطفی چهار ساله بوده استاد خاکی هم دوم شده. آبروی کشور است، هیچ افتضاحی بالاتر از این نیست، اگر قاری نتواند مقام بیاورد. حتا وقتی شهید «حسن دانش» هم اول شد، به عنوان یک ایرانی، شاخ غولی مثل «محمود عبدالباسط» را که قرائتش را در بین حضار از حفظ ارائه میکرد، شکسته بود و اینقدر این «محمود عبدالباسط» خوب میخواند که اجازه دادند برای اولین بار نفر دوم مسابقات هم در بیت رهبری تلاوت داشته باشد. اینجا ایران است مهد تلاوت قرآن.... سید مصطفا هر کاری کرده باید اول شود. تازه سید مصطفا عنوان دارترین قاری ایرانی است که در مسابقات تهران شرکت میکند: از دومی ترکیه بگیر، چهارمی مالزی، سومی کویت، دو بار ممتاز و عالی و نفر اول ایران هم دارد.  بعد این رتبه ها آمده که مقام اول را درو کند. هیچ  در  مغز ما نمیرود که او نتواند.

 اما کاروان افغانستان که همه چیز از آنها انتظار می رفت جز کسب رتبه؛ از شش نفر شرکت کننده در بخش های مختلف سه نفر از آنها موفق به کسب رتبه شدند که باورش برای همه مشکل بود. اصلا مسابقات امسال طور دیگری شده بود. در رشته ی نابینایان از هندوستان ، یکنفر اول شد.

صدای شکسته شدن بخشنامه های اداره اوقاف بعد از تلاوت «عیلرضا رضایی» کاملا مشخص بود و از نگاه داوران ایرانی و حتا استاد «احمد ابوالقاسمی» که آمده بود یک تلاوت استاندارد بشنود از چشمان نگرانش میشد فهمید که یک اتفاق تلخ در حال رخ دادن است. یعنی وقتی مصطفا «صدق الله» گفت کاملا معلوم بود که قاری «مصری» و «افغانی» برای او خط و نشان میکشند... یعنی مصطفا ... یعنی حیف که اول نشد.

همان روزی آقا سید اول نشد که؛ ده روز به مسابقات گفته بود: من نمیدانم چه کار باید بکنم هنوز به من زنگی نزده­اند که کارها را هماهنگ کنیم و من نمیدانم کی مسابقات شروع و کی ختم میشود، من هم کار خودم را انجام میدهم.... از همان لحظه ای غرور آقای حسینی جریحه دار شد که هم وطنانش او را مثل دوستان افغانی­ تشویق نمیکردند و فقط نگاهش میکردند، ببیند نکند اعرابی بزند. آقای حسینی همه ی فوت و فن ها را بلد بود، اما نمیدانست که این روز روزش نیست و باید از رکبی حریف فرار کند؛ اما نشد.

دیدار در بیت رهبری بود که آقا سید مصطفای عزیز ایرانی تازه از خواب بیدار شده بود... تلاوت استخوان داری انجام داد حتا «گُل لبخند» روی لب آقا هم نشست ولی خیلی دیر شده بود....

 ولی آقا «سید» نگران نباش این لبخند به یک دنیا می­ارزد....



برچسب: ،
امتیاز دهید:
رتبه از پنج: 0
بازدید:

+ نوشته شده: ۱۷ مرداد ۱۴۰۰ساعت: ۰۶:۲۰:۱۰ توسط:حسن موضوع: نظرات (0)