ریوایس ریوایس .

ریوایس

کچل کردن به خاطر چاپ کتاب " صادق هدایت و کارهایش"

به نام خدا

روز پنجشنبه 27 مهر بود که با آقای رضوانجو - مسئول نشر چنار در خیابان کرمانشاه- تماس گرفتم . آقای رضوانجو مرد بی طمعی است و در کارش حرفه ای . تا جایی که دیده ام تنها کار میکند درب هم همیشه قفل میکند. دوست داشتنی است و حق گو. کلک هم نمیزند . نمیدانم چرا دوستش دارم . چند سال پیش با علیرضا سبزواری که مجله ی نویسار را چاپ میکردیم ، عهده دار چاپ آقای رضوانجو بود(همه ی کارها را هم سبزواری انجام میداد.) در آن ایام نمیشناختمش . بعد از تماس رفتم و بعد ظهر کتاب ها را تحویل گرفتم. 200 عدد چاپ کردیم . شد 460 هزار تومن. هر کتاب را هم زدیم 5 هزار تومن . گران است و من هم که نویسنده ی حرفه ای نبوده و نمیخاهم باشم که این کتاب ها را بفروشم ، همه را در پستوی خانه انبار کرده و پلاستیک روش کشیدم. پدر اولین کتابم را خرید و مادر تبریک گفت. به هر روی بعد از 3 سال دوندگی و تلاش پدر و آقای رضوانجو و دیگران کتاب چاپ شد. بعد از اصلاحات فراوان و سرو کله زدن با ارشاد و ...  

پدر نظریه ای جدید در باب خودکشی صادق هدایت فرمودند و گفتند: این هدایت کله اش بوی قرمه سبزی میداده و مسائل سیاسی ضد حکومت انجام داده و نوشته، 10 روز قبل از مردنش هم رزم آرا را کشتند و همانطور که تختی را کشتند و خیلی های دیگر را این هم که خودش برای مردن هر لحظه آماده بوده بنابراین بفرما این هم معشوقه ات والی آخر.... شاید قبولش مشکل باشد ولی نظریه ی جالبی است؟

موها را هم چون دیدم دارند میریزند و هم دیگر نویسنده شده ایم و باید با چهره ای متفاوت در اجتماع ظاهر شویم تا مردم بگویند این چیزی سرش میشود با ماشین 15 زدم و دیگر پول سلمانی هم نمیدهم ذخیره میکنم.



برچسب: ،
امتیاز دهید:
رتبه از پنج: 0
بازدید:

+ نوشته شده: ۱۷ مرداد ۱۴۰۰ساعت: ۰۶:۱۵:۵۱ توسط:حسن موضوع: نظرات (0)