ریوایس ریوایس .

ریوایس

اولین روزهای کار اداری( سلمان الماسی)

به نام خدا

وقتی دنبال کار بودیم با اعمال سهمیه های خاص موفق نشدیم و یا شاید هم کم عرضگی، ولی بعد از هزار ... که موفق به دست آوردن کاری شدیم ، نمیدانم کار خدا بود ، دعای اطرافیان بود با یک مجموعه ی خیلی عالی آشنا شدم . همگی اهل ذوق و فن. یکی از آنان سلمان خان الماسی بود. از کسانی است که در هر شهری فقط دو سه تا از آنها پیدا میشود. سلمان جان (به قول سید مسعود) وقتی با کسی حال و احوال میکند گویا چند سال است با آدم رفیق و آشنا است؛ مثل حاج آقا است. کار همه را راه می اندازد. فکر خراب کردن کسی نیست . کمک احوال همه ی همکاران است. سرش درد میکند به همه کمک کند. روز اول اینقدر مرا تحویل گرفت که خجالت کشیدم. هنوز هم آنقدر به بنده لطف دارد که وقتی میبینمش خجالت میکشم . اگر در اداره جات ما چندتایی مانند آقا سلمان بودند همه ایران و شهرهایش آباد بودند. پدر فوق العاده دوست داشتنی و مهربانی دارد. خانواده آقا سلمان برای من تفسیر ردیف عراق – آن هم در افشاریست- همیشه در اوج همیشه ی همیشه، همیشه از پایین ترین جا رو به اوج کشیدن. در سرکار بنده چیزی بلد نبودم و هر چه فرا گرفتم از لطف آقا سلمان و حاج مسیب بود. هر چند در مکتب آقا سعید هم درس های زیادی یاد گرفته ایم و یاد میگیریم. خلاصه سلمان تفسیر آن حدیث شیعی است که میگوید: هیچ وقت نمیگویم مشکل تو، مربوط به خودت میشود؛ که بلکه مشکل تو مشکل من هم هست.




برچسب: ،
امتیاز دهید:
رتبه از پنج: 0
بازدید:

+ نوشته شده: ۱۷ مرداد ۱۴۰۰ساعت: ۰۶:۱۴:۴۰ توسط:حسن موضوع: نظرات (0)