ریوایس ریوایس .

ریوایس

شاعری بهار

به نام خدا

ملک الشعرای بهار در مجلسی بود؛  قرار شد از طبعش امتحان به عمل آید .

چهار اسم را تعیین کردند که بهار در دو بیت هر چهار را بیاورد.آنها عبارت بودند از

تسبیح، چراغ، نمک ، چنار
ملک الشعرا سرود :

با خرقه و تسبیح مرا دید چو یار ///  گفتا زچراغ زهد ناید انوار
کس شهد ندیده است در کان نمک  /// کس میوه نچیده است از شاخ چنار
بعد اسامی  : ( خروس، انگور، درفش، سنگ) را مطرح کردند .
بهار سرود:
برخاست خروس صبح برخیز ای دوست ///خون دل انگور فکن در رگ و پوست
عشق من و تو قصه ی مشت است و درفش/// جور من و دل صحبت سنگ است و سبوست
دیگری گفت :
اگر استاد کلمات ( گل رازقی، سیگار، لاله، کشک)را که خیلی دور از مفهوم یکدیگرند
در شعر بگنجاند همه به برتری وی اذعان خواهیم کرد
ملک الشعرا پس از لحظه ای سرود:
ای برده گل رازقی از روی تو رشک /// در دیده مه زدود سیگار تو اشک
گفتم که چو لاله داغدار است دلم  /// گفتی که دهم کام دلت یعنی کشک
جوانی حاضر بود گفت:
شاید استاد ابیات خوانده شده را قبلا سروده باشند.
اگر ( آیینه، اره، کفش، غوره) را در یک رباعی آورند دیگر کسی را جای تردید باقی نخواهد ماند .
و بهار چنین سرود:
چون آینه نور خیز کشتی احسنت*چون اره به خلق تیز احسنت*
در کفش ادیبان جهان کردی پای*غوره نشده مویز گشتی احسنت*
سئوال کنندگان از بی ادبی خود شرمسار شدند وحاضرین به استادی بهار آفرین گفتند .

این داستان محبوبیت و توانایی بهار را در عالم شعر میرساند . شاید هم واقعی نباشد



برچسب: ،
امتیاز دهید:
رتبه از پنج: 0
بازدید:

+ نوشته شده: ۱۷ مرداد ۱۴۰۰ساعت: ۰۶:۱۴:۰۶ توسط:حسن موضوع: نظرات (0)