ریوایس ریوایس .

ریوایس

بعد یک‌سال و اندی امتحان دادیم👌🏻😁

نازیو ک دیدم بش گفتم آب آوردی ؟

گف نه:|

گفتم تشنت نمیشه؟

بطری آبمو گرف درشو باز کرد به اطراف نگاه کرد گفت دوربین نباشه به چوخ بریم؟ 

بعد سرکشید دادش به من.

امتحان ک تموم شد داشتم دنبال نازی میگشتم 

رفتم کوچه بالایی مدرسه؛یهو نازی اومد گف کجا بودی چارساعته منتظرتم جامدادی النازو گرفتم ک در نره!!

بدو بدو کردم رفتم جلوتر وایستادم نازی گف زرا ب نظرت رد میشه از بین اون دوتا شاخه؟

گفتم امتحان کن 

جامدادیو پرت کرد رد شد . منم گرفتمش دوباره  فرستادمش دست نازی😂

برگشتنی هم سر راه لواشک خریدیم با نازی؛مانیا هم اومد باهامون:] 

خوبه عباسو دید ننه من غریبم بازی در نیاورد عیح😑💔 

اومدیم تو صف وایستادیم ، یهو برگشتم دیدم عباس پشته سر منه منو دید خندید گفت عههه؟

دیروز سمارو اسکل کردم ، میذارم شاتاشو ~~



برچسب: ،
امتیاز دهید:
رتبه از پنج: 0
بازدید:

+ نوشته شده: ۱۵ مرداد ۱۴۰۰ساعت: ۰۹:۰۷:۵۰ توسط:حسن موضوع: نظرات (0)